روایتی از ماجرای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ـ جدالی که به نفع مصدق تمام شد
روایتی از ماجرای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ـ جدالی که به نفع مصدق تمام شد
روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دستکم بیست شهر در اعتراض و شورش و آشوب فرورفت و چند ده نفر هم کشته و زخمی شدند. حتی دختر جوانی در آبادان زیر تانک افتاد و جان خود را از دست داد. مصدق و بیشتر هوادارنش، ارتش را به زیادهروی و سرکوب متهم کردند، اما کل ماجرای موسوم به «قیام سی تیر» به نفع مصدق و جریان حامی وی تمام شد و او چند روز بعد دوباره، این بار با اختیاراتی که در تاریخ مشروطیت ما سابقه نداشت به قدرت برگشت و زمام امور را به دست گرفت.
یک: ناسازگاری میان مصدق و محمدرضاشاه از زمانی جدیتر شد که اختلافات میان دولت و دربار برای تسلط بر ارتش بالا گرفت و کسی حاضر به مصالحه به نفع دیگری نشد. مصدق روز ۲۵ تیر در نامهای خطاب به شاه استعفای خود را اعلام کرد و بعد از آن از نخستوزیری کنار کشید. متنی هم برای مردم نوشت و در آن دلایل و انگیزههای استعفای خود را توضیح داد. این استعفا، اعتراض عملی او به نافرمانی نیروهای مسلح و کارشکنی برخی فرماندهان ارتش در برنامههای دولت بود. زیرا نظامیان خود را ملزم به اطاعت از دولت و نخستوزیر نمیدیدند و از مرکز دیگری، یعنی دربار دستور میگرفتند. حتی وزیر جنگ کابینه، گاهی به دیدار شاه میرفت و درباره چگونگی برکناری مصدق با وی گفتوگو میکرد. البته در کنار نافرمانی نیروهای نظامی، ضرورت اجرای فوری اصلاحات اقتصادی نیز وجود داشت و دولت برای مواجهه با تحریم نفت و کاهش درآمدهای خود به تدابیر تازهای نیاز داشت. اما از نظر مصدق و مشاورانش، دولت احاطهای بر اقتصاد نداشت و اختیاراتش برای نوسازی آن کافی نبود. خلاصه اینکه در شروع تابستان سال ۱۳۳۱ دولت با دو مانع، یکی نافرمانی و کارشکنی نظامیان و دیگری کمبود اختیارات برای اصلاحات اقتصادی مواجه بود و نخستوزیر گزینهای جز کنارهگیری پیش روی خود نمیدید.
دو: مصدق از مجلس، اختیارات فراقانونی شش ماهه و از شاه هم مسئولیت وزارت جنگ را درخواست کرد. هر دو درخواستش رد شد و او هم از نخستوزیری استعفا کرد. به شاه نوشت: «چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده، البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده پیروزمندانه خاتمه دهد. فدوی، دکتر محمد مصدق.» فردای آن روز، مجلس بدون رسیدن به حد نصاب قانونی به نخستوزیری احمد قوام رای داد و او را به جای مصدق برگزید. این تصمیم مجلس، التهاب موجود در کشور را تشدید کرد و کار به اعتراضهای خیابانی و شورشهای فراگیر کشید. اوج تظاهرات روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بود و تهران کانون اصلی اعتراضات. شعار تظاهرکنندگان از پشتیبانی مصدق گذشت و به مخالفت با شاه کشید، و ارتش نیز در واکنش به این سیل خشمگین و خروشان، دست به سلاح برد. البته اعتراضات با فراخوان جبهه ملی آغاز شد، اما چنان که حوادث بعدی نشان میداد تظاهرات گستردهتر از آن بود که آنها انتظار داشتند و اداره حرکت به سرعت از دستشان بیرون رفت. وضعیت کشور که بحرانی شد، مجلس به اجبار عقب نشست و به نخستوزیری دوباره مصدق رای داد. شاه نیز به امید ختم غائله با تسلط دولت بر ارتش موافقت کرد.
سه: روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دستکم بیست شهر در اعتراض و شورش و آشوب فرورفت و چند ده نفر هم کشته و زخمی شدند. حتی دختر جوانی در آبادان زیر تانک افتاد و جان خود را از دست داد. چه همان زمان، و چه بعدها مصدق و بیشتر هوادارنش، ارتش را به زیادهروی و سرکوب متهم کردند و سیاست خشن نیروهای نظامی را به نقد کشیدند. شاید برخی از آنها صادقانه و بیریا از خونریزی و خشونت آزرده بودند. اما انصافاً کل ماجرای موسوم به «قیام سی تیر» به نفع مصدق و جریان حامی وی تمام شد و او چند روز بعد دوباره، این بار با اختیاراتی که در تاریخ مشروطیت ما سابقه نداشت به قدرت برگشت و زمام امور را به دست گرفت. یکی از نخستین تصمیمات او این بود که نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد.