نگاهی کوتاه به زندگی سید حسن تقیزاده
نگاهی کوتاه به زندگی سید حسن تقیزاده
در زندگی سیاسی پرفرازونشیبش، به ویژه در آن سالهای جوانی و خامی خطاهای زیادی مرتکب شد که خودش بخشی از آنها را میپذیرفت، اما همیشه منتقدان و مخالفانش – به ویژه احمد کسروی، مؤلف دو کتاب تاریخ مشروطه ایران و تاریخ هجده ساله آذربایجان – را به بیانصافی و عداوت متهم میکرد.
پدرش از ملاهای سرشناس تبریز بود و خود او هم از پنج سالگی شروع به تحصیل در علوم دینی کرد و خواندن و نوشتن را به دو زبان عربی و فارسی آموخت. جالب اینکه ریاضی و فلسفه هم خواند و مدتی در مدرسه امریکاییهای تبریز، زبان انگلیسی را فراگرفت. همان سالهای جوانی به خارج از ایران سفر کرد و افق ذهن خود را با اقامت در قفقاز و عثمانی و مصر و کسب تجربیات بیشتر گسترش داد. تقیزاده ۳۰ سال نداشت که به نمایندگی از مردم تبریز، به انتخاب تُجّار شهر به نخستین مجلس شورای ملی رفت. اوایل کار او را برای جوانیاش دست میانداختند، اما رفتهرفته خودش را اثبات کرد و به یکی از مهمترین نمایندگان مجلس اول مشروطیت تبدیل شد. بعد از کودتا، از ترس جانش به سفارت انگلیس پناه برد و به واسطه و کمک آنان از کشور گریخت. در اروپا هم مبارزه با استبداد صغیر را رها نکرد و آنچه از دستش برمیآمد برای احیای جنبش مشروطه و پس گرفتن چیزی که محمدعلیشاه به زور غصب کرده بود انجام داد. تقیزاده عضو مجلس دوم هم بود اما به اتهام دست داشتن در قتل بهبانی، دوباره جانش به خطر افتاد و مجبور به ترک کشور شد. مدتی در عثمانی و چندی هم در امریکا زندگی کرد و بعد، در بحبوحه جنگ اول جهانی به اروپا رفت و به دعوت دولت آلمان در این کشور مقیم شد. همان مقطع از زندگیاش بود که انتشار مجله مشهورش، یعنی کاوه را شروع کرد و در این کار از کسانی مثل دهخدا و علامه قزوینی هم کمک گرفت. در مجلس پنجم، یکی از اندک مخالفان تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی بود اما در حکومت بعدی هم، حداقل در سالهای اولیه شغلهای مهمی مثل والی خراسان و سفیر ایران در انگلیس و فرانسه و وزیر راه به او پیشنهاد شد و او با کمال میل آنها را پذیرفت. بعدها با رضاشاه به مشکل برخورد، از شغل رسمی دولتی فاصله گرفت و سر خود را به کارهای علمی و پژوهشی گرم کرد. بعد از سقوط رضاشاه دوباره برای «خدمت به کشور» اعلام آمادگی کرد و شغلهایی مثل سفارت و نمایندگی مجلس و سنا را به عهده گرفت. هرچه سنش بالاتر رفت، شور و هیجانش کمتر شد و جای آن را حزم و پختگی گرفت و چنان که در خاطراتش و نیز در مصاحبههایی که از او به جای مانده گفته است از برخی تندرویها و افراط و تفریطها پشیمان بود. بعدها بیمار و قدم برداشتن برایش دشوار شد و به ناچار روی ویلچر مینشست. تقیزاده بیشتر از ۹۰ سال عمر کرد و تقریباً ۷ دهه یکی از چهرههای مهم و موثر صحنه سیاسی کشور ما بود. او را علامه میخواندن زیرا واقعاً و بیاغراق مردی دانشمند و فرهیخته بود و به جز تسلط به ۶ زبان زنده دنیا، احاطه کمنظیری بر تاریخ ایران و اسلام داشت. در زندگی سیاسی پرفرازونشیبش، به ویژه در آن سالهای جوانی و خامی خطاهای زیادی مرتکب شد که خودش بخشی از آنها را میپذیرفت، اما همیشه منتقدان و مخالفانش – به ویژه احمد کسروی، مؤلف دو کتاب تاریخ مشروطه ایران و تاریخ هجده ساله آذربایجان – را به بیانصافی و عداوت متهم میکرد. اوایل پاییز ۱۲۵۷ (پنجم مهر) در تبریز متولد شد و زمستان ۱۳۴۸ در تهران درگذشت.