شاه عباس اول و موفقیت‌های یک فرمانروا

شاه عباس اول و موفقیت‌های یک فرمانروا

به مناسبت ۸ مهر، شروع سلطنت شاه عباس اول صفوی

تاریخ بلاگ


شاه عباس این آمادگی را داشت که چیزهای کهنه و ناکارآمد و غیرضروری را کنار بگذارد و برای بازسازی دولت و سپاه، تصمیم‌های سخت بگیرد. طبق روایات و حکایات آن دوره، در مواجهه با مردم عادی جامعه صبر و گذشت و فروتنی نشان می‌داد، اما به مردان دولت و دربار سخت می‌گرفت و تنبلی و نافرمانی را تحمل نمی‌کرد و توطئه و کارشکنی (و حتی احتمال توطئه و کارشکنی) را با مجازات‌های هولناک پاسخ می‌داد.


چنان که دیوید بلو در کتاب شاه عباس می‌نویسد اوایل پاییز ۸۹۷ خورشیدی در چنین روزی، در بحبوحه ناآرامی‌های کشور، گروهی از قزلباش‌ها شاه محمد خدابنده را از مقامش پایین کشیدند و جای او را به پسرش عباس میرزا دادند. به این ترتیب دوره سلطنت شاه عباس با حرکتی شبیه به کودتا و برکناری پدرش آغاز شد. زمانی که جای پدرش را گرفت بسیار جوان بود و سنش به ۲۰ سال هم نمی‌رسید. تصمیم آن‌هایی که او را به تخت نشانده بودند این بود که نقش عباس فقط به داشتن عنوان شاهی محدود شود، کاری به حکومت نداشته باشد و در اداره امور کشور دخالت نکند. اما چنین نشد و پیش‌بینی‌ها و انتظارات آن‌ها از مطیع ماندن عباس غلط از آب درآمد. او همه کسانی را که در حکومت حقی برای خود قائل بودند و شاه جوان را نادیده می‌گرفتند و حتی آن‌هایی که او تاج و تختش را مدیون‌شان بود یکی بعد از دیگری کنار زد و قدرت را در مشت و انحصار خود گرفت. او در این پاکسازی به جز کوشش برای احیای قدرت و اختیارات فرمانروا، انگیزه انتقام‌جویی هم داشت، زیرا برخی از همین مردان دولت و دربار و سران قزلباش در قتل مادر و برادرش دست داشتند و شاه عباس از اینکه آن‌ها همچنان بی‌مجازات در قدرت مانده بودند خشمگین بود. اما احیای قدرت و اختیارات شاهی اولین قدمش بود و مشکلات بزرگ و بحران سیاسی همچنان ادامه داشت. ازبک‌ها چند شهر خراسان و عثمانی‌ها بخش‌هایی از غرب و شمال غربی کشور را اشغال کرده بودند و تصمیم به تخلیه و عقب‌نشینی هم نداشتند. همچنین ناامنی در گوشه و کنار کشور بیداد می‌کرد و دست دولت مرکزی برای مهار سرکشی‌ها و اعاده نظم و ثبات کوتاه بود. شرح آنچه شاه عباس برای عبور از بحران و نجات کشور کرد طولانی است و حتی در حد اشاره هم نمی‌شود به همه آن‌ها پرداخت. اما خلاصه اینکه ابتدا آشوب‌های داخلی را ـ که بر اقتصاد و تجارت هم اثرات مخربی گذاشته بود ـ تدبیر کرد و همه خان‌های سرکش و کسانی را از حکومت مرکزی فرمان نمی‌بردند یا سرجای خودشان نشاند یا قاطعانه و با خشونت سرکوب کرد. بعد از آن با ازبک‌ها جنگید و به هر زحمتی که بود آنان را به آن سوی قلمرو پادشاهی صفوی عقب راند و مرزهای شرقی ایران را امن و تثبیت کرد. سرانجام با عثمانی‌ها مواجه شد و مناطقی را که آنان از حدود دو دهه پیش در اشغال خود داشتند آزاد کرد و حتی مرزهای ایران را در عراق عرب توسعه داد. ارتش ثابتی ساخت که نه به سران قبایل و خان‌های محلی، که فقط به شخص اول کشور وفادار بودند و از کسی جز شاه دستور نمی‌گرفتند. تشکیلات اداری و نهاد دولت را هم متحول و بازسازی کرد و با حذف یا تضعیف برخی مناصب، شغل‌های تازه‌ای مناسب برای شراطی جدید ایجاد کرد. چهل و دو سال فرمانروای ایران بود و به قول عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب روزگاران، دورانش «با آنکه از خشونت‌های بسیار مخصوصاً در رفتار با نزدیکان خویش خالی نبود در آنچه مربوط به رفاه و توسعه امنیت می‌شد یک دوران استثنایی و بی‌همانند در تمام تاریخ ایران بود.» موفقیت او در گذر از بحران و اعتلای کشور دلایل زیادی داشت. یکی اینکه واقعاً باهوش و سخت‌کوش و باانگیزه بود و کارها را خودش تا به انتها پیگیری می‌کرد. دیرتر از دیگران خسته می‌شد و یکی از پرطاقت‌ترین مردان آن روزگار بود. چون تقریباً به همه بی‌اعتماد بود، به گزارش‌های مقامات و حرف‌های مشاورانش اکتفا نمی‌کرد و بیشتر کارهای مهم را شخصاً زیر نظر می‌گرفت. مثلاً خودش به کارگاه‌های تولید اسلحه و توپ جنگی سر می‌زد، بر کار آموزش سربازان جدید نظارت داشت و حتی از آمار اسب‌های اصطبل‌های سپاه مطلع بود. به فرماندهان نظامی دستور داده بود تا سربازان شجاع را به او معرفی کنند تا خودش از آنان قدردانی کند. مسائل را با توجه به ابزارهایی که در اختیار داشت و محدودیت‌های موجود اولویت‌بندی می‌کرد و براساس این اولویت‌بندی ـ که اغلب اوقات درست هم بود ـ تصمیم می‌گرفت. چنان که جنگ با ازبک‌ها را به بعد از احیای نظم داخلی موکول کرد و مواجهه با عثمانی‌ها را هم تا ختم غائله ازبک‌ها به تأخیر انداخت و تا زمانی که از آمادگی سپاه برای جنگ در شرق و غرب مطمئن نشد، حضور اشغال‌گرانه دشمنانش را تحمل کرد. این آمادگی را داشت که چیزهای کهنه و ناکارآمد و غیرضروری را کنار بگذارد و برای بازسازی دولت و سپاه، تصمیم‌های سخت بگیرد. طبق روایات و حکایات آن دوره، در مواجهه با مردم عادی جامعه صبر و گذشت و فروتنی نشان می‌داد، اما به مردان دولت و دربار سخت می‌گرفت و تنبلی و نافرمانی را تحمل نمی‌کرد و توطئه و کارشکنی (و حتی احتمال توطئه و کارشکنی) را با مجازات‌های هولناک پاسخ می‌داد. نقش و اهمیت اقتصاد در ثبات و بالندگی کشور را می‌فهمید و بخش عمده کارهایی که کرد، از بازسازی راه‌های قدیمی و ساخت جاده‌ها و کاروانسراهای جدید و امضای چندین و چند معاهده تجاری با دولت‌های اروپایی و حتی با عثمانی‌ها و حمایت از کارگاه‌های تولیدی داخلی و تسهیل رفت و آمد بازرگانان، همه به این فهم او برمی‌گشت.