مورگان شوستر امریکایی و روایت او از زندگی سیاسی در ایران

مورگان شوستر و روایت او از ایران

تاریخ بلاگ


می‌گفت امور سیاسی در ایران، کشوری که هزاران مشکل و میلیون‌ها نفر جمعیت دارد «شبیه به یک نمایش کارگردانی می‌شود» که چند بازیگر ثابت همه جای قصه دیده می‌شوند و مدام نقش خودشان را عوض می‌کنند.


می‌گفت امور سیاسی در ایران، کشوری که هزاران مشکل و میلیون‌ها نفر جمعیت دارد «شبیه به یک نمایش کارگردانی می‌شود» که چند بازیگر ثابت همه جای قصه دیده می‌شوند و مدام نقش خودشان را عوض می‌کنند. «جایی در قالب وزیری شاه‌دوست و جایی در لباس قهرمانی ملی. کابینه‌ها به سرعت برق می‌آیند و می‌روند. اعضای بلندپایه مجلس‌های ملی روزی ناگهان غیب‌شان می‌زند و روز دیگر با گردش بی‌وقفه چرخ دسیسه از غیب ظاهر می‌شوند.» به ندرت کسی بیرون از این جمع ثابت به مقام و منصبی می‌رسد و «از این رو سرنوشت و آمال میلیون‌ها رعیت خاموش تا اندازه زیادی بستگی به راه و روشی پیدا می‌کند که فلان وزیر یا حاکم حرفه‌ای یا سردار خودخوانده در فلان مقطع تاریخی در پیش می‌گیرد. مزید بر علت اینکه مقصود از تصدی مقام، همیشه تقریباً بدون استثناء پر کردن جیب خود و کس‌وکار است و بعضی اقدامات عجیب رجال ایرانی به این نکته برمی‌گردد.» مورگان شوستر امریکایی که سال ۱۲۹۰ در چنین روزهایی، به دعوت مجلس شورای ملی برای ساماندهی امور مالی به کشور ما آمد، یکی از خوشنام‌ترین مستشاران خارجی تاریخ ماست، هرچند دوره خدمت او در ایران چندان طول نکشید و زیر فشار روس‌ها – و سکوت مزورانه انگلیسی‌ها – برکنار شد. می‌گفت بعید است کسی با ایرانی‌ها زندگی کند، مشکلاتی را که آنان با نجابتی مثال‌زدنی تحمل می‌کنند ببیند اما «محبت ایرانیان را به دل نگیرد و از آمال عادلانه آنها جانبداری نکند.» به نظرش کوشش نیروهای ملی و مشروطه‌خواه به نتیجه درخوری نرسید، نه به این دلیل که ایرانیان اصلاح‌شدنی نیستند یا توان اداره خود را ندارند، که «ایران قربانی بی‌دفاع بازی کثیفی شده که چند قدرت اروپایی، با مهارتی که حاصل قرن‌ها تجربه است، هنوز بدان مشغول‌اند. قمار بر سر ملت‌های ضعیف‌تر است و حیات و شرف و ترقی کل یک قوم جریمه‌ای است که بازنده می‌پردازد.» البته مورگان شوستر همه مشکلات و تنگناها را به دشمنی قدرت‌های استعماری که ایران را از شمال و جنوب محاصره کرده بودند منسوب نمی‌کرد و نقش مقامات آن روز کشور را هم در تیره‌روزی ایرانیان موثر می‌دید. مثلاً درباره ناصرالملک که چند سالی نایب‌السلطنه احمدشاه – و مهم‌ترین سیاست‌مدار آن مقطع – بود می‌نویسد: او مرد مطلعی است و بیان مجاب‌کننده‌ای هم دارد و می‌تواند ساعت‌ها درباره معایب هموطنان خود و نیازهای روز کشورش بحث کند. ظاهر دلنشین و باوقاری دارد و به دو زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط است. دانش‌آموخته آکسفورد است و با این تحصیلات عالی و تجربیات فراوانی که دارد به خوبی می‌داند ملت ایران باید با چه مشکلاتی دست‌وپنجه نرم کند تا روزی حکومتی مشروطه و کارآمد داشته باشد. احساس کلی که در نخستین دیدارهای ما به من دست داد این بود که با نجیب‌زاده‌ای تیزهوش و بلندنظر و باسواد مواجهم. اما بعد از چند جلسه ملاقات که کوشیدم بعضی طرح‌های مالی را به او تفهیم کنم و از مساعدت شخصی و نفوذ و اعتبار نام برای اجرای آنها بهره‌مند شوم، متأسفانه پی بردم که عالی‌جناب بیشتر به بیان مشکلات و موانع علاقه‌مندند تا تلاش عملی و موثر برای غلبه بر آنها. او مثل پزشکی در بستر مرگ بود که علت مرگ خودش را تشخیص می‌داد. مهارت در تشخیص قابل تحسین بود، اما افسوس که صاحب‌تشخیص به زودی خود از دست می‌رفت.

William Morgan Shuster in britannica