جنگ اول جهانی و پاسخ به سه پرسش اصلی درباره آن

جنگ اول جهانی و پاسخ به سه پرسش درباره آن


مرتضی میرحسینی ـ تاریخ بلاگ: ۲۸ جولای ۱۹۱۴ بود که با اعلام جنگ اتریش به صربستان، نخستین جنگ جهانی رسماً شروع شد. از میان پرسش‌هایی که درباره جنگ اول جهانی وجود دارد معمولاً این سه پرسش بیش از سایر سوالات پرسیده می‌شود: چرا اتریش به صربستان اعلام جنگ داد؟ چرا کشورهای دیگر درگیر جنگ شدند؟ پیامدهای این جنگ چه بود؟ در یک کتاب کوچک و نسبتاً قدیمی به نام «تاریخ اروپا از ۱۸۱۵ به بعد» نوشته هنری لیتل‌فیلد پاسخ هر سه پرسش وجود دارد.


یک: چرا اتریش به صربستان اعلام جنگ داد؟

زیرا فرانسیس فردیناند ولیعهد این کشور، در سارایوو پایتخت بوسنی که آن زمان قسمتی از قلمرو امپراتوری اتریش ـ مجارستان بود به قتل رسید و اتریشی‌ها این قتل را بخشی از توطئه دولت صربستان تلقی کردند. آن‌ها باور داشتند ـ و باورشان هم نادرست نبود ـ که دولت صربستان برای تجزیه بوسنی و تشکیل صربستان بزرگ نقشه‌هایی در سر دارد و این ترور، نه ضربه‌ای انتقام‌جویانه که شروع مجموعه‌ای از توطئه‌های بزرگ‌تر خواهد بود. پس به دولت صربستان اولتیماتوم دادند و به عمد خواسته‌ها و شرایطی را پیش کشیدند که پذیرش آن‌ها برای طرف مقابل ممکن نباشد. به قول هنری لیتل‌فیلد مقامات اتریشی خواهان جنگ بودند زیرا «حس می‌کردند فقط با یک لشکرکشی ممکن است آشوبگران را تنبیه و بلواهای ضداتریشی را در صربستان خاموش کرد.» اتریشی‌ها با مجارها و نیز آلمانی درباره فشار بر صربستان توافق کردند و بعد متن اولتیماتوم را در دَه بند نوشتند. دولت صربستان که تمایلی به جنگ نداشت با همه شرایط موافقت کرد، جز آن شرطی که متضمن بازجویی مأموران اتریشی از برخی مقامات صرب بود و نقض حاکمیت مستقل کشورشان به نظر می‌رسید. اتریشی‌ها پاسخ صرب‌ها را ناکافی و منافی روابط صلح‌آمیز دوجانبه خواندند و به همین بهانه همه روابط سیاسی خود با آن کشور را قطع کردند. کوشش‌های دولت‌های دیگر مثل روسیه یا انگلیس برای میانجیگری و تشویق اتریش به خویشتن‌داری و صبر نتیجه‌ای نداشت و این کشور از زبان وزیر خارجه خود، لئوپولد برشتولد (که طراح اصلی اولتیماتوم هم بود) به صربستان اعلام جنگ داد.

دو: چرا کشورهای دیگر درگیر جنگ شدند؟

در ظاهر در سال‌های منتهی به ۱۹۱۴ اروپایی‌ها در صلح و رفاه زندگی می‌کردند و حتی بسیاری از آنان بر این عقیده بودند که سرانجام بشر بر جهل و فقر و بیماری غلبه کرده است و همه زشتی‌ها و مشکلات بزرگ، به گذشته به قلمرو تاریخ و خاطرات پدربزرگ‌ها تعلق دارد. اما واقعیت چیز دیگری بود و رشد سرطانی ناسیونالیسم، افزایش خوی امپریالیستی قدرت‌های بزرگ و نیز توسعه نظامی‌گری و گرایش افراطی به آنچه میلیتاریسم خوانده می‌شود اروپا و اروپایی‌ها را به سمت جنگ سوق می‌داد. به قول لیتل‌فیلد: «سیستم‌های اتحادهای منازع با یکدیگر، هرج و مرج در گفت‌وگوهای بین‌المللی، نظریه سیادت ملی نامحدود، تمام این‌ها موجباتی بود که از قضیه‌ای ساده، جنگی بزرگ برپا شد. ملت‌ها به رعایت حیثیت و شرف خودشان چنان اهمیت می‌دادند که گویی نجبای مغرور گذشته بودند که بر سر هر چیز جزئی ادعای شرافت نموده با یکدیگر دوئل می‌کردند. تمام سیاستمداران در خوف و بیم به سر می‌بردند که مبادا کشور رقیبی سرزمینی را تصرف کند یا ائتلافی درست نماید یا اینکه مبادا کشورشان در موقع حل مسائل اروپا به بازی گرفته نشود.» در سال‌های پایانی قرن نوزدهم و سپس در ابتدای قرن بیستم دو اردوی مسلح در اروپا شکل گرفت که در یک طرف آن انگلیس و فرانسه و روسیه قرار داشت و طرف دیگر هم از اتحاد امپراتوری اتریش ـ مجارستان و آلمان تشکیل می‌شد. از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۴ چند بحران، به ویژه دو بحران مراکش و بالکان پیش آمد و تضاد میان دو اردوی رقیب را به دشمنی کشاند؛ «با اینکه در هریک از این بحران‌ها خطر جنگ رفع می‌شد، به دنبال هر شکست سیاسی، کینه و به دنبال هر موفقیت، نخوت و تکبر افزایش می‌یافت. باخته‌ها سعی می‌کردند مجدداً نبازند و برنده‌ها بر آن می‌شدند تا آنجا که فرصت اجازه می‌دهد تفوق خود را تحمیل کنند.» زمانی که اتریش به صربستان اعلام جنگ داد، دولت‌های دیگر هم به تکاپو افتادند و به امید اینکه مسائل موجود را یک بار برای همیشه حل و فصل کنند یکی پس از دیگری وارد صحنه نبرد شدند.

سه: پیامدهای این جنگ چه بود؟

جنگ اول جهانی مصیبت‌بارترین جنگ تاریخ تا آن زمان بود و آتش آن حداقل ۲۷ کشور را مستقیم به خود کشید. هزینه‌های مالی آن هرگز به درستی محاسبه نشد و برآورد تخمینی آن‌هم در سال‌های پس از جنگ ممکن نبود. میلیون‌ها نفر در صحنه‌های نبرد و در میدان پیکار کشته شدند و چند برابر آن هم غیرنظامی، از گرسنگی و بیماری و قحطی و عوامل دیگر جان باختند. کمترین عدد برای تلفات انسانی جنگ اول جهانی را ۱۵ میلیون نفر می‌دانند، که عددی تکان‌دهنده اما بی‌شک بسیار کمتر از آمار درست و واقعی است. جنگ با پیروزی متفقین به پایان رسید، هرچند امپراتوری تزاری روسیه در اواخر درگیری‌ها سرنگون شد و جای خود را به یک حکومت انقلابی داد که تمایلی به ادامه جنگ نداشت و پای خود را از ماجرا بیرون کشید. امپراتوری اتریش ـ مجارستان تجزیه شد و از ملل تابع آن چند کشور مستقل شکل گرفت. برخی از این ملت‌ها به کشور نوپای یوگسلاوی که در واقع اتحادیه‌ای از اقوام اسلاو جنوبی بود پیوستند. سلطنت آلمان هم سقوط کرد و خود قیصر ویلهلم دوم که حامیانش را از دست داده بود به هلند گریخت. دولت عثمانی نه همان مقطع، که چند سال بعد، از زخم‌های به جای مانده از جنگ از پا درآمد. ابتدا حزب جوانان ترک که در طول جنگ حامی و متحد آلمان بود با قطعی شدن شکست از قدرت کناره‌گیری کرد، اما روند ضعف و زوال ـ که از عوامل عمیق‌تری نشأت می‌گرفت ـ همچنان ادامه یافت. سال ۱۹۲۳ شورش آناتولی به رهبری مصطفی کمال بخش بزرگی از ترکیه را فراگرفت و با اعلام جمهوری و خلع سلطان محمد ششم، عمر امپراتوری عثمانی هم به پایان رسید. اما طرف‌های فاتح جنگ اول جهانی، بدون آینده‌نگری با بی‌اعتنا به آن معاهدات صلحی را به بازماندگان جنگ به ویژه به آلمانی‌ها تحمیل کردند که نطفه جنگ بعدی را در خود داشت. نمیاندگان آلمان به کنفرانس کاخ ورسای در فرانسه دعوت شدند، اما نه برای مذاکره درباره شرایط صلح، که برای امضای معاهده‌ای که آن‌ها را ملزم به خلع سلاح، به دست کشیدن از برخی نواحی مرزی، و به پرداخت غرامت ملزم و متعهد می‌کرد. آلمانی‌ها که انتخاب دیگری نداشتند به اکراه و اجبار این معاهده را پذیرفتند و زخم‌خورده و آکنده از احساس تحقیر به کشورشان برگشتند. تا مدتی، حداقل به ظاهر اوضاع اگر نه عادی که قابل تحمل بود، اما چنان که می‌دانید چندی بعد بحران‌های اقتصادی از راه رسید و زخم ورسای در زمان هیتلر دوباره سر باز کرد؛ و جهان را به جنگی دیگر، بزرگ‌تر و خونین‌تر و مخرب‌تر کشاند.

History of Europe Since 1815 [littlefield, henry]