ادوارد تامپسون ـ مرد تاریخ و صلح؛ کوتاه درباره دومین مورخ بزرگ دوران ما
ادوارد تامپسون ـ مرد تاریخ و صلح؛ یادداشتی کوتاه درباره دومین مورخ بزرگ دوران ما
طبق یک نظرسنجی که از سوی مجله ماهیانه تاریخ امروز (History Today) انجام گرفت ادوارد تامپسون – بعد از فرنان برودل – دومین مورخ مهم دوران ما بود، یعنی بالاتر از اریک هابسبام، آلن تایلور، و ادوار کار.
ادوارد تامپسون این چنین تاریخ مینوشت: «سرگذشت پسربچهای را تعریف کرد که تازگیها جسدش را به خاک سپرده بودند. دیده بودند با دستانی پر از تکههای پشم به خواب رفته است و با شلاق بیدارش کرده بودند. در آن روز هفده ساعت کار کرده بود. او را پدرش به خانه برد، اما نمیتوانست شام خود را بخورد. صبح روز بعد در ساعت چهار از خواب بیدار شد. از برادرانش پرسید آیا میتوانند نو کارخانه را ببینند. میترسید دیرش شده باشد. بعد هم جان داد.» میگفت میکوشم قربانیان گذشته را از خفتی که نسلهای بعدی به آنان تحمیل کردهاند رها کنم و منظورش نوشتن تاریخی بود که به جای پرداختن به گذشته از نگاه مردان قدرت و خواص جامعه، از منظر فرودستان، کسانی که همیشه نادیده گرفته میشوند روایت شود. تاریخ برای او مطالعه زندگی مردم عادی و بررسی چرایی و چگونگی مقاومت و مبارزه آنان بود. ما ادوارد تامپسون را با شاهکارش، یعنی کتاب «تکوین طبقه کارگر در انگلستان» میشناسیم، اما این کتاب نه اولین نوشتهاش بود و نه آخرینشان. طبق یک نظرسنجی که از سوی مجله ماهیانه تاریخ امروز (History Today) انجام گرفت او – بعد از فرنان برودل – دومین مورخ مهم دوران ما بود، یعنی بالاتر از اریک هابسبام، آلن تایلور، و ادوار کار. سوم فوریه سال ۱۹۲۴ در آکسفورد متولد شد و زمان جنگ دوم جهانی، برای خدمت نظامی داوطلبانه دانشگاه را رها کرد. چنان که خودش در یکی از مصاحبههای اواخر عمر میگفت حدود سه سال در ارتش ماند و چند بار در خط مقدم نبرد حضور یافت. در جنگ با فاشیسم، در عملیات آزادسازی ایتالیا شرکت داشت و فرمانده یکی از گردانهای زرهی متفقین بود. بعد از جنگ به زندگی عادی برگشت، هرچند استفاده از واژه «عادی» برای توصیف زندگی او خالی از ایراد نیست. مدتی عضو حزب کمونیست انگلیس بود، اما بعد در اعتراض به تجاوز نظامی شوروی به مجارستان از آن جدا شد. به آرمان چپ وفادار ماند اما آشکارا به ضدیت با استالین برخاست و بیپروا از خطاهای بزرگ شوروی گفت و نوشت. سال ۱۹۷۱ هم در اعتراض به تجاری شدن فضای آکادمیک – که به نظرش نشانهای از سلطه سرمایهداری بود – دانشگاه وارویک را ترک کرد و بیشتر از گذشته روی نوشتن و همکاری با جنبش صلح متمرکز شد. البته همچنان برای سخنرانی به محافل دانشگاهی دعوت میشد و گاهی هم جلسات پراکنده تدریس برگزار میکرد. همسرش (خانم دوروتی تاورز) نیز مورخ و استاد دانشگاه بود و در حوزه تاریخ جنسیت چهره مهمی محسوب میشد، اما خود ادوارد تامپسون – جز همان نشستهای پراکنده – دیگر به دانشگاه برنگشت. در کارزار خلع سلاح هستهای مشارکت کرد و به امید تشکیل اتحادی از همه صلحطلبان اروپا، گوشه و کنار این قاره را زیر پا گذاشت. زندگی پرفراز و نشیبی داشت و بارها ناملایمتی و زشتی را تجربه کرد. همچنین به پشتوانه دانش فراوانش در زمینه تاریخ از این واقعیت هم آگاه بود که هم انسانها و هم جوامع – نه عمداً که با مجموعهای خطاهای ناخواسته و معمولاً از روی جهل – دیر یا زود از مسیر درست منحرف میشوند، اما باز هم تا پایان عمر (تابستان ۱۹۹۳) باور داشت انسانها میتوانند – و باید – دست در دست هم جهان بهتری بسازند.