کشف حجاب و تصمیم رضاشاه؛ ماجرایی برای درک بهتر تاریخ معاصر ایران

کشف حجاب و تصمیم رضاشاه؛ ماجرایی برای درک بهتر تاریخ معاصر ایران

تاریخ بلاگ


رضاشاه در مسیر رفتن به دانشسرا به زنش گفت ترجیح می‌دهم بمیرم، اما زنم را سر برهنه به مردان غریبه نشان ندهم. ولی چاره دیگری ندارم، چون در غیر این صورت دیگران فکر خواهند کرد ایرانیان وحشی و عقب‌مانده‌اند.


تاریخ معاصر ایران را نخواهیم شناخت، مگر آنکه تضادها و تناقض‌هایی را که در حوادث و در کنش و واکنش‌های شخصیت‌های موثر زمانه وجود دارد درک کنیم. یک نمونه جالب و تأمل‌برانگیز، بحث کشف حجاب و تصمیم قطعی رضاشاه در اجرایی کردن آن است. اشرف در خاطراتش می‌نویسد: «رضاشاه عزم راسخ داشت ایران را غربی کند و وارد قرن بیستم سازد… او برای این کار و ایجاد رفاه و قدرت برای کشور، نمی‌توانست اجازه دهد که زنان ما، یعنی نیمی از جمعیت اندک کشور، غیرفعال و در حجاب بمانند» و سپس می‌افزاید: «به عنوان یک مرد هرچه به همسر و خانواده‌اش مربوط می‌شد یک موضوع خصوصی بود… پدرم در خانه یک مرد تمام‌عیار نسل گذشته بود (به یاد دارم یک بار که با پیراهن بی‌آستین سر میز نهار آمده بودم دستور داد فوراً لباسم را عوض کنم). اما او به عنوان شاه خود را آماده کرده بود احساسات نیرومند شخصی خود را به سود پیشرفت کشور خود کنار بگذارد. وقتی تصمیمش را گرفت نزد ما آمد و گفت: این سخت‌ترین کاری است که در عمرم کرده‌ام، اما باید از شما بخواهم که سرمشق خوبی برای سایر زنان ایران باشید». حرف‌های اشرف را اگر کنار خاطرات علم بگذاریم، ماجرا بازهم روشن‌تر می‌شود. سال ۱۳۵۳ ملکه مادر به او که آن زمان وزیر دربار بود گفته بود در مسیر رفتن به دانشسرا برای شرکت در مراسم فارغ‌التحصیلی (یعنی همان جایی که اولین کشف حجاب رسمیت یافت) رضاشاه این جملات را به زبان آورد: «ترجیح می‌دهد بمیرد، و در زندگی زنش را سر برهنه به مردان غریبه نشان ندهد، اما چاره دیگری ندارد، چون در غیر این صورت دیگران فکر خواهند کرد ایرانیان وحشی و عقب‌مانده‌اند».