پیرمرد و دریا اثر مهم و ماندگار ارنست همینگوی
پیرمرد و دریا اثر جاودان ارنست همینگوی
“پیرمرد اندیشید، ناامید شدن کار احمقهاست. گذشته از این، به گمان من گناه است. اندیشید، به فکر گناه نباش، پیرمرد. حالا بدون گناه به اندازهی کافی مشکلات داری که دربارهاش بیندیشی تا به گناه برسی. تازه من از گناه سر در نمیآورم… من چیزی از گناه سر درنمیآورم و تازه مطمئن نیستم که اعتقادی هم به آن داشته باشم. شاید کشتن ماهی گناه بوده باشد. به گمانم گناه بود، حتی اگر برای این کشته باشمش که خودم را زنده نگه دارم و شکم چند نفر دیگر را سیر کنم. اگر این جور باشد، هر کاری گناه است. به فکر گناه نباش. حالا برای فکر کردن دربارهی گناه خیلی دیر شده و تازه بعضی از مردم پول میگیرند تا به گناه فکر کنند. بگذار همانها به فکر گناه باشند. تو برای این به دنیا آمدهای که ماهیگیر شوی، و ماهی به دنیا آمده که ماهی شود.”
چهارم مارس سال ۱۹۵۲ میلادی، ارنست همینگوی نامهای برای ناشر آثارش فرستاد و به او خبر داد نوشتن نوول تازهاش را که پیرمرد و دریا نام دارد به پایان برده است؛ میگفت و بعدها نیز خیلیها این حرفش را تایید کردند که «این بهترین چیزی است که من تاکنون نوشتهام». پیرمرد و دریا داستانی ساده و سرراست است درباره پیرمردی ماهیگیر که بعد از چندین و چند هفته بداقبالی به دل دریا میزند و ماهی بزرگی را صید میکند و آن را با تلاش و تقلا به ساحل میآورد، آنهم در شرایطی که کوسهها گوشت ماهی را خوردهاند و فقط اسکلتی از آن را باقی گذاشتهاند. این پرسش در ذهن خواننده شکل میگیرد که پیرمرد پیروز شده یا شکست خورده است؟ بخش زیادی از پیرمرد و دریا شرح ستیز میان و پیرمرد ماهیگیر و ماهی سرسخت است. نه پیرمرد، حتی در سختترین لحظات و بدترین شرایط شکارش را رها میکند و نه ماهی به آسانی و بدون مبارزه، تسلیم شکارچیاش میشود. منتقدان معانی بسیاری برای این داستان برشمردند، برخیها اشارات فلسفی و دینی در آن یافتند و حتی به قول ویل دورانت عدهای هم آن را «تمثیلی از مبارزه انسان با دشواریهای زندگی تعبیر کردند» اما خود همینگوی «هرگونه منظور سمبلیک را انکار میکرد» و میگفت: «در نوشتن این داستان جز به خلق یک پیرمرد ماهیگیر حقیقی، یک دریای حقیقی، و یک ماهی حقیقی به چیز دیگری فکر نمیکردم». همینگوی خودش تجربه ماهیگیری و شکار را داشت و بیشک از تجربیاتش برای شرح جزییات این داستان بهره گرفت، اما پیرمرد و دریا ـ حتی اگر خود همینگوی هم معانی نمادین آن را نفی کند ـ داستانی فراتر و عمیقتر از شرح و توصیف تلاشهای یک ماهیگیر پیر است. به هرحال، نقد و تحلیل این داستان به کنار، همینگوی با پیرمرد و دریا بود که به اعتباری همپایه غولهای ادبی امریکا مثل ویلیام فالکنر و هرمان ملویل دست یافت و جایگاهی رفیع را در تاریخ ادبیات برای خود تثبیت کرد.