اشتاین بک چگونه فکر می‌کرد؟ کوتاه از برنده نوبل ادبی ۱۹۶۲

اشتاین بک چگونه فکر می‌کرد؟ کوتاه از برنده نوبل ادبی ۱۹۶۲

تاریخ بلاگ


اشتاین بک می‌گفت: باور دارم ذهن آزاد و جستجوگر انسان فردی، ارزشمندترین چیز در دنیاست. من برای آزادی ذهن می‌جنگم، که بدون تحمیل و پیش‌شرط، خودش راه خود را بیابد و انتخاب کند؛ و با هر اندیشه، مذهب یا حکومتی که فرد را محدود یا نابود کند باید بجنگم.


سال ۱۹۶۷ برای نوشتن درباره جنگ ویتنام به آنجا رفت و هم از سربازان امریکایی تصویری همدلانه ارائه داد و هم از حضور نظامی ایالات متحده در ویتنام دفاع کرد. برخی این کارش را خطایی بزرگ توصیف کردند و برخی دیگر خیانت اشتاین‌بک به خودش. روزنامه نیویورک پست همان زمان او را نکوهش کرد و نوشت نویسنده‌ای که بارها از آزادگی و عدالت نوشته است چگونه از جنگ، آن‌هم جنگ در سرزمینی دیگر دفاع می‌کند جز اینکه قبل از آن به گذشته خودش پشت کرده باشد. به نظر آنها اشتاین بک، باورهایش رها کرده و قبل از همه، به ضدیت با خودش برخاسته بود. اما این تضادها و تناقض‌ها همیشه در اشتاین بک وجود داشت. در سال‌های نخست نویسندگی با چپ‌ها هم‌نشین بود و از آنان تاثیر می‌گرفت. حتی در مقطعی عضو اتحادیه نویسندگان امریکا شد که سازمانی کمونیستی بود. از این هم فراتر رفت و پای بیانه حمایت از حمله شوروی به فنلاند (پاییز ۱۹۳۹) را هم امضا زد و از سیاست تجاوزکارانه آن دولت در شمال اروپا دفاع کرد. اما اسناد دیگری هم درباره‌اش وجود دارد که نشان می‌دهند از اوایل دهه ۱۹۵۰ با سازمان سیا همکاری می‌کرد، آن‌هم نه به زور یا اکراه که داوطلبانه و خودخواسته. اما ما جان اشتاین بک را نه با چپ و راست زدن‌هایش، که با کتاب‌هایی که نوشت و به ویژه با رمان‌های خواندنی و پرمعنایش به یاد می‌آوریم. در میان‌شان آثاری مثل خوشه‌های خشم، در نبردی مشکوک، و نیز موش‌ها و آدم‌ها دیده می‌شود که داستان‌هایی درباره تضاد طبقاتی و تنش‌های اجتماعی و بی‌عدالتی‌اند. با خوشه‌های خشم برنده جایزه پولیتزر شد (سال ۱۹۴۰)، اما قبل از آن موش‌ها و آدم‌ها (۱۹۳۷) مسیر او برای ورود به جمع نویسندگان بزرگ زمانه را هموار کرده بود. البته اغلب طرفداران و خوانندگان آثارش، رمان شرق بهشت را که حماسه زندگی چند نسل از دو خانواده است بیشتر از سایر نوشته‌هایش دوست دارند، زیرا او در آن به صراحت از فلسفه شخصی و باورهایش حرف می‌زند: «و اعتقاد من این است: ذهن آزاد و جستجوگر انسان فردی، ارزشمندترین چیز در دنیاست. من برای این می‌جنگم: آزادی ذهن، که بدون تحمیل و پیش‌شرط، خودش راه خود را بیابد و انتخاب کند. و با هر اندیشه، مذهب یا حکومتی که فرد را محدود یا نابود کند باید بجنگم. من همینم و برای همین زنده‌ام. می‌توانم بفهمم چرا نظامی که بر پایه الگو بنا می‌شود، باید تلاش کند تا آزادی ذهن را با نابودی بکشاند… من از چنین رژیمی نفرت دارد و علیه آن خواهم جنگید تا آن چیزی که ما را از حیوانات غیرخلاق متمایز می‌کند حفظ کنم. اگر شکوه و عظمت را بتوان کُشت، از دست رفته‌ایم.» اشتاین بک دو مجموعه داستان کوتاه و شماری آثار غیرداستانی هم از خود به جای گذاشت. عادت داشت فقط با مداد بنویسد و اصلاً از خودکار یا ماشین تحریر استفاده نمی‌کرد (برای نوشتن شرق بهشت بیشتر از ۳۰۰ مداد استفاده کرد). او سال زمستان ۱۹۲۰ متولد شد، اولین تجربیات جدی نویسندگی را اواخر دهه ۱۹۲۰ کسب کرد، با رمان تورتیا فلت (۱۹۳۵) به شهرت رسید، ۱۹۶۲ برنده جایزه ادبی نوبل شد و بیستم دسامبر سال ۱۹۶۸ در نیویورک از دنیا رفت.