آنری باربوس ـ «آتش» و روایت آخرالزمانی از جنگ
آنری باربوس ـ «آتش» و روایت آخرالزمانی از جنگ
اختصاصی تاریخ بلاگ
آنری باربوس ـ نویسندهای که جنگ را همچون رویدادی آخرالزمانی روایت کرد
آتش: یادداشتهای روزانه یک جوخه
نام آنری باربوس در کتاب ادبیات و انقلاب یورگن روله، آنهم لابهلای نامهایی مثل رومن رولان و برنارد شاو و جرج ولز دیده میشود؛ کسی که به قول نویسنده کتاب بعد از دو سال حضور در جبهه جنگ اول جهانی از سرباز داوطلب چهل و یک ساله به نویسنده بزرگ ضدجنگ تبدیل شد. نویسندهای که در کتابش به «سربازها فرصت حرف زدن داد» و گذاشت آنها چیزهایی را بگویند که شاید هیچ چاپخانهداری حاضر به چاپ آن حرفها نشود. اهمیت آنری باربوس بیشتر از هر چیز دیگری در رمان آتش است. به نوشته روله: «کسی که امروزه آتش (۱۹۱۶) را میخواند، هنوز هم تحت تأثیر نیروی شاعرانه کتاب قرار میگیرد، اما بعید است بتواند تصور کند که انتشار آن، چه رویداد دورانسازی بوده است. باید اوج به تصویر کشیدن جنگ را در ادبیات کلاسیک پیش چشم بیاوریم: توصیف نبرد واترلو از زبان استاندال و شرح نبردهای اوسترلیتس و برودینو توسط لئو تالستوی، تا بتوانیم تحول عظیمی را درک کنیم که به قلم آنری باربوس وارد ادبیات شد. کتابهایی که بعدها درباره جنگ نوشته شدند، از آثار رمارک و رِن گرفته تا بویملبورگ، حتی کتابهای مربوط به جنگ جهانی دوم، تصورکردنی نبودند اگر آتش نوشته نمیشود، کتابی که در آن جنگ برای نخستین بار به عنوان رویدادی خارقالعاده، آخرالزمانی، به تصویر کشیده میشود».
اما این واژه یا اصطلاح «آخرالزمانی» که روله به آن اشاره میکند چه معنایی دارد؟ پاسخ را نه روله، که خود آنری باربوس میدهد: فراتر از حملههایی که به رژه میمانند، فراتر از نبردهای آشکاری که مثل بیرقهای جنگی شاهان گسترده میشوند، فراتر از جنگ تن به تنی که نعرهکشان با تمام توان درگیرش میشوی، این جنگ فراتر از این همه است. این جنگ خستگی هولناک است، خستگی فراطبیعی، آب تا زیر شکم، مدفوع و کثافت، لای و لجن. چهرههایی فاسدشده، پیکرهای تکهپاره، جسدهایی که به جسد شباهت ندارند و روی زمین سیریناپذیر شناورند. جنگ این است، نکبت بیپایان و یکنواختی که تراژدیهای بیامان در آن وقفه میاندازند؛ جنگ این است، و نه سرنیزهای که مثل نقره برق میزند، و نه آواز خروس در تابش خورشید.
کتاب، تصاویری را عرضه میکند که احتمالاً برای همیشه در ذهن خواننده باقی خواهد ماند: اینکه چگونه سربازی جسد روبه فروپاشی معشوق خود را در آغوش میگیرد، خلبانی که از فراز خط مقدم جبهه شاهد آن است که هر دو طرف رو به خدایی واحد برای پیروزی دست به دعا برداشتهاند، و اینکه چگونه دوست و دشمن در باتلاق شبی بارانی فرومیروند. آتش آنری باربوس روایت چندپاره (۲۴ فصل) از سرگذشت گروه کوچکی از سربازان ساده است، مردانی معمولی بدون ویژگیهای خاص که شماری از آنها در گذر از زدوخوردها و درگیریها یکی پس از دیگری کشته میشوند. آنچه که تداوم مییابد جنگ است که هر فصل کتاب وجهی از وجوه آن را به ما نشان میدهد؛ و پایانی که چندان هم شبیه پایان نیست، «بیآنکه بدانیم چه بر سر افراد باقیمانده جوخه خواهد آمد».
پینوشت: کتاب ادبیات و انقلاب (از آسیا تا امریکا) نوشته یورگن روله با ترجمه علیاصغر حداد از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شده است. نام آنری باربوس در فصل نخست این کتاب دیده میشود.