موبدان زرتشتی و سقوط ساسانیان ـ روایت عبدالحسین زرین‌کوب

موبدان زرتشتی و سقوط ساسانیان ـ روایت عبدالحسین زرین‌کوب

اختصاصی تاریخ بلاگ

موبدان زرتشتی و سقوط ساسانیان ـ مقدمه‌ای برای بحث ما

استاد فقید عبدالحسین زرین‌کوب در شماری از آثار خود به موضوع سقوط شاهنشاهی ساسانی و علل و عوامل موثر بر آن می‌پردازد. معمولاً زمانی که چنین بحثی پیش می‌آید، مخاطب عام تاریخ به یاد کتاب دو قرن سکوت می‌افتد که زرین‌کوب در اواخر دهه ۱۳۲۰ نوشت و بعد از آن هم بارها و بارها تجدید چاپ شد. اما این کتاب، باوجود همه مزایا و محاسن آن، بهترین متن به جای مانده از زرین‌کوب درباره سقوط ساسانیان نیست و حتی خود او، بعدها آن را نوشته‌ای متأثر از شور حماسی و حس ملت‌پرستی توصیف می‌کرد و می‌گفت در آن «لحنی نامساعد و آمیخته به نیش و طعنه در حق اعراب به کار رفته است که البته شایسته بیان مورخ نیست»[۱]. وی در آثار دیگری هم به ماجرای پرپیچ و خم زوال و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی پرداخت ـ هرچند کم و بیش همان حرف‌های دو قرن سکوت را، البته این بار با لحن علمی و متقاعدکننده و مصادیق ملموس و تحلیل‌های قابل اعتنا تکرار کرد. اما این مسأله به کنار، وی از مطالعات و پژوهش‌های خود به این نتیجه رسیده بود که موبدان زرتشتی در فرجامی که برای شاهنشاهی ساسانی رقم خورد نقش مخربی داشتند؛ که اگر فهرستی از علل و عوامل این حادثه بزرگ تهیه کنیم، فساد طبقه روحانی یکی از موارد بالای فهرست خواهد بود.

موبدان زرتشتی و سقوط ساسانیان ـ نگاه زرین‌کوب

زرین‌کوب معتقد بود که «سقوط ساسانیان البته از ضربت عرب بود لیکن در واقع از نیروی عرب نبود. چیزی که مخصوصاً آن را از پا درآورد غلبه ضعف و فساد بود». زیرا «مقارن هجوم عرب، ایران خود از پای درآمده بود و شقاق و نفاق بین طبقات و اختلاف و رقابت‌های میان نجبا به علاوه تفرقه و تشتت در امر دیانت آن را به کنار ورطه نیستی کشانیده بود و در چنان حالی، بی‌آنکه معجزه‌یی لازم باشد، هر حادثه‌یی ممکن بود آن را از پای درآورد»[۲]. گفتنی در این باره بسیار است، به ویژه درباره موبدان. اینکه «روحانیت هیچ پیامی برای تسلیت و امید نداشت. درین ایام سراسر مراسم دینی جز محدودیت‌ها و تشریفات نبود». موبدان بیشتر از هر چیزی به سهم‌خواهی و قدرت‌طلبی و ثروت‌اندوزی می‌اندیشیدند و «این قدرت و ثروت البته آن‌ها را به فساد می‌کشانید و چنان می‌شد که از روحانیت بویی نیز نزد آن‌ها نمی‌ماند». حتی می‌توان گفت که «درین حادثه عظیم سقوط ساسانیان درواقع وضع اخلاقی و دینی چنان بود که جز آن سقوط و جز آن شکست را کسی انتظار نمی‌داشت»[۳]. زرین‌کوب بحث موبدان زرتشتی و سقوط ساسانیان را در تاریخ مردم ایران هم، به شکل و لحن دیگری تکرار می‌کند و می‌نویسد: «روحانیت فاسد و طماع و اشرافیت متجاوز و مغرور، هر روز در ایجاد نابسامانی‌ها بیشتر توفیق می‌یافت و هر روز در افزودن فاصله بین مردم و حکومت بیشتر جد می‌کرد. قدرت موبدان مخصوصاً با ضعف دولت افزونی می‌یافت و فساد و طمع پایان‌ناپذیر آن‌ها یأس کشنده‌یی را در بین عامه ترویج می‌نمود»[۴]. از این حیث، فساد و تباهی طبقه روحانی ـ در کنار علل و عوامل دیگر ـ شرایط کشور را به آنجا رسانده بود که «جامعه ساسانی قبل از آنکه از بیرون مورد تهدید واقع شود از درون آماده انفجار گشته بود»[۵]. وی در ادامه چنین نتیجه می‌گیرد که آیین فاتحان، یعنی اسلام «برای بسیاری از مردم تدریجاً خوشایند و آسان‌پذیر شد و حتی در نزد برخی طبقات نیز همچون مژده رهایی به نظر آمد»؛ رهایی از «سلطه فریب‌آمیز و جابرانه مغان» که همه چیز را «از شر تا روستا در کام سیری‌ناپذیر خویش» می‌کشید و «جز خشم و آز و فریب و دروج [=دروغ] چیزی برای مردم باقی» نمی‌گذاشت[۶].

موبدان زرتشتی و سقوط ساسانیان ـ ارجاعات درون متن:

[۱] تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۱۵۰؛ [۲] همان، ص ۱۵۸؛ [۳] همان، ص ۱۵۹؛ [۴] تاریخ مردم ایران، جلد اول، ص ۵۳۷؛ [۵] همان، ص ۵۳۸؛ [۶] تاریخ مردم ایران، جلد دوم، ص ۱۱.

همچنین ناگفته نماند که ناشر هر دو کتاب «تاریخ ایران بعد از اسلام» و «تاریخ مردم ایران» انتشارات امیرکبیر است.