حسین صبا و روزنامه ستاره ایران؛ مثال جالبی از مخالفت و هواداری

حسین صبا و روزنامه ستاره ایران؛ مثال جالبی از مخالفت و هواداری

تاریخ بلاگ

هواداران رضاخان در هفته‌های منتهی به نوروز ۱۹۰۳ تبلیغات وسیعی را برای تغییر نوع حکومت در ایران، از سلطنت مشروطه به جمهوری آغاز کردند. روزنامه‌های همسو با این جریان هر روز نوشته‌هایی در این زمینه چاپ و منتشر می‌کردند و ضمن نقد و نکوهش قاجارها و برشمردن عیب و ایرادهای نظام سلطنتی، به ستایش رضاخان و مزایای حکومت جمهوری می‌پرداختند. سرمقاله روز ۲۱ بهمن روزنامه ستاره ایران که «ایران و جمهوریت» نام داشت نمونه جالبی از این دست نوشته‌های مطبوعاتی است. خلاصه آن مقاله چنین است: جابه‌جایی حکومت در ایران و تغییر دودمان حاکم، تحولی مرسوم در تاریخ کشور ماست و در دوره‌های مختلف، سلسله‌ای کنار رفته و سلسله دیگری جای آن را گرفته است. مثل همین قاجارها که امروز سلطنت را به دست دارند خودشان جای زندها را گرفته‌اند. اما این‌ها در همین صد و چند سال فرمانروایی، خسارت‌هایی به کشور زدند که جبران‌شدنی نیست. فتحعلی‌شاه با سستی و بی‌تدبیری خود قفقاز را به روس‌ها تقدیم کرد. ناصرالدین‌شاه با قتل امیرکبیر کشور را از وزیری باکفایت محروم ساخت و ایرانیان را به «عزای ابدی» نشاند. مظفرالدین‌شاه هم مردی ناتوان و فرمانروایی بی‌حال بود که «پرده مشروطیت در زمان او بالا رفت.» محمدعلی‌شاه، آن مستبد مغرور نیز برای احیای استبداد سلطنتی کوشید و با جامعه به ستیز برخاست، اما ملت ایستادگی و «او را خلع سلاح» کرد. احمدشاه هم جانشین اوست و اکنون عنوان شاهی را در اختیار دارد، توجهی به امور مملکت نمی‌کند و همه چیز را به دست تقدیر و خواست طبیعت رها کرده است. اما شب سوم اسفند ۱۲۹۹ به لطف خدا اتفاق فرخنده‌ای برای ایران رقم خورد و مردی به صحنه آمد که از همه صفات لازم برای ریاست بر کشور و ملت برخوردار است و می‌تواند این کار مهم را به عهده بگیرد.

این مقاله یکی از ده‌ها مطلبی بود که آن روزها، در جریان تبلیغات برای اعلام جمهوری منتشر می‌شد. جالب‌تر اینکه روزنامه ستاره ایران، تا چندی پیش از آن یکی از نشریات شاخص در مخالفت با رضاخان شناخته می‌شد و چندبار هم توقیف شده بود. مدیر آن میرزا حسین صبا تقریباً از همان زمانی که رضاخان در صحنه سیاسی کشور مطرح شد، همیشه به وی انتقاد می‌کرد و رویه‌های قلدرمآبانه او را خطری برای آینده ایران می‌دید. حتی به نوشته محمدتقی بهار، یک بار زمانی که رضاخان وزیر جنگ بود مطلبی از مطالب این روزنامه چنان وی را عصبانی کرد که خودش شخصاً حسین صبا را در میدان مشق به سه پایه بست و کتک زد. اما گویا این روزنامه برای باقی بماند به گذشته پشت کرد، تغییر رویه داد و به جبهه هواداران رضاخان پیوست. خود صبا هم به قول کاتوزیان «طرفدار پروپاقرص رضاخان شد.» البته بهار می‌گفت که حسین صبا «مردی هتاک و بی‌پرنسیب بود» و از فحش و بی‌ادبی هم ابایی نداشت. اگر حرف بهار درست باشد، پس خیلی عجیب نیست که صبا بعد از تغییر اوضاع به نفع رضاخان، از موضع قبلی خود کوتاه بیاید و به صف یاران و حامیان وی اضافه شود. اما سلیمان بهبودی می‌نویسد که صبا مرد درستکاری بود و به آنچه در روزنامه‌اش منتشر می‌کرد واقعاً و صادقانه باور داشت و چندان در قید و بند کسب رضایت سردارسپه نبود. به هرحال، صبا چند ماه بعد، اواخر شهریور ۱۳۰۳ از دنیا رفت و آنقدر عمر نکرد که پایان عصر قاجار را به چشم ببیند.

پی‌نوشت: ناخودآگاه یاد آن جمله محمد قائد در مقدمه کتاب توپ‌های ماه اوت می‌افتیم: «در ایران و کلاً در خاورمیانه… معمولاً فکرها واضح و احساس‌ها خالص نیست.» جمله‌ای که شاید درباره حسین صبا هم صدق کند.