دکتر شعبانی از تاریخ و تاریخنگاری میگوید؛ گفتوگویی خواندنی با یک استاد تاریخ
دکتر شعبانی از تاریخ و تاریخنگاری میگوید؛ گفتوگویی خواندنی با یک استاد تاریخ
«اگر شما همینطور آهسته بروید و آهسته بیایید، کسی کاری به شما ندارد. یک مشت یونجه میاندازند در آخور که بخوری و سرت را پایین بیندازی. آنجایی که سرت را بلند کنی و بخواهی بپرسی چرا، چگونه، برای چه، آنجاست که تازه صاحب متوجه میشود عجب چشمان تیزی دارید و بهتر است چشمهایتان را ببندد و خیالش راحت شود!» اینها جملات دکتر رضا شعبانی است که در مصاحبه با مجله فرهنگ امروز بیان کرد. محور اصلی این گفتوگوی نسبتاً مفصل، تاریخنگاری در ایران بود، اما مسائل دیگری هم که خواهناخواه به تاریخ و تاریخنگاری ارتباط داشت به میان آمد. «به باور من تاریخ را همیشه دو دسته از انسانها میخوانند. یک عده تاریخ میخوانند تا از آن نان بخورند؛ اینها از تبار همان کاتبان دونپایه اعصار سابق هستند و برایشان چندان تفاوتی نمیکند که مثلاً تاریخ بخوانند یا فیزیک و شیمی و ریاضی یا خطاطی و اینکه بعد از تحصیل کارمند بشوند یا معلم و استاد. اما یک عده هستند که تاریخ میخوانند و خوب میخوانند، بینالسطور تاریخ را میخوانند؛ اینها از تبار بیهقیها و جوینیها هستند. دسته دوم غالباً یک درس مهم از تاریخ میگیرند، اینکه در کارهای سیاسی مداخله نمیکنند. بنده ادعایی ندارم، ولی پس از شصت سال تاریخ خواندن، فهمیدهام که حق ندارم در مسائل سیاسی مداخله کنم. به قول هابرماس، کار سیاست یک کار تمام وقت است. شما باید به عنوان یک فعال سیاسی در سیاست فعالیت کنید. اگر به عنوان یک استاد دانشگاه وارد سیاست بشوید، هم خودتان، هم دانشگاه و هم سیاست را خراب میکنید!»
شعبانی به خاطرات خودش هم اشاره داشت؛ «زمان پهلوی من یادم هست، مثلاً رجلی سیاسی که جزو مشخصات ظاهریاش مثلاً چشمهای بزرگی بود، اگر شما حرفی میزدید در مورد چشم بزرگ، سریع میآمدند که فلانفلانشده منظورت چیست؟ حال شما باید ثابت میکردید که منظورتان شخص خاصی نبوده است». یا از مرحوم باستانی پاریزی یاد کرد؛ «به نظر من ایشان جزو معدود مفاخر مسلم اهل تاریخ در سده اخیر است که درک درستی از این داشت که چطور حرف بزند… حرفش را میزد طوری که نه سیخ بسوزد نه کباب. ایشان کاملاً موقعیت خودش و وضعیت جامعه را درک کرده بود که مثلاً این اتاق بر فرض یک متر بیشتر بلندی ندارد و سقفی برای قد ایشان وجود ندارد، یا کلاً نباید وارد این اتاق بشود، یا باید سرش را بیندازد پایین و خم بشود و خودش را در اتاق جا کند».
پینوشت: مصاحبه با دکتر شعبانی در شماره ۲۷ مجله فرهنگ امروز منتشر شده است.