لوموند و مرگ مصدق؛ «مردی که نفت ایران را ملی کرد»
لوموند و مرگ مصدق؛ «مردی که نفت ایران را ملی کرد»
یک: سه روز از فوت دکتر محمد مصدق میگذشت که گاستون فورنیه، در مقالهای نسبتاً طولانی برای روزنامه لوموند از او و دوره نخستوزیریاش نوشت. این مقاله با عنوان «مردی که نفت ایران را ملی کرد؛ محمد مصدق در تهران از دنیا رفت» روز هفتم مارس ۱۹۶۷ منتشر شد. فورنیه نوشت تفاوت میان مصدق و نخستوزیر پیش از او، یعنی رزمآرا در این بود که میگفت مالکیت نفت ایران باید از آن ایرانیها باشد و هر تصمیمی که درباره نفت ایران گرفته میشود باید داخل ایران گرفته شود. اما رزمآرا و حتی خود محمدرضاشاه چندان درگیر مسأله حق مالکیت نفت نبودند و به همین اندازه راضی میشدند که «پورسانت» بیشتری از انگلیسیها بگیرند. «مصدق اعتقاد داشت اگر پول بو ندارد، بوی نفت زیانبخش است و هر ملتی که پای شرکتهای خارجی را به خانه خود بگشاید گردن به یوغ استعمار نهاده است. مصدق به چشم میدید که شرکت نفت انگلیس و ایران به حقیقت در مملکت حکومت میکند. اوست که دولتها را میآورد و میبرد و با افشاندن تخم فساد، دادگستری و پلیس و ارتش ایران را عملاً در دست دارد و هم اوست که ملت را در جهل و بیسوادی و تیرهبختی نگه میدارد.» اما آقای نخستوزیر انگشت در لانه زنبور کرده بود و از اینرو «محافل نفتی بینالمللی متفقاً تصمیم گرفتند که ایران را از لحاظ اقتصادی در تنگنا قرار دهند.» امریکاییها در این دعوا، با تظاهر به بیطرفی، پشت انگلیسیها ایستادند و ضد مصدق توطئه کردند. «شرکتهای بزرگ نفتی امریکا نمیتوانستند روش مصدق را که سرمشق بدی برای سایر کشورهای تولیدکننده نفت در خاورمیانه میشد تحمل کنند.»
دو: روزنامه لوموند اوایل زمستان ۱۹۴۴ گویا به خواست شارل دوگل تأسیس شد و از همان بدو انتشار، در میان مهمترین روزنامههای فرانسه جای گرفت. سیاست اصلی این روزنامه نقد و بررسی حوادث فرانسه و گوشه و کنار جهان و ابراز عقیده صریح و مستقیم درباره مسائل مختلف بود و هنوز هم سردبیر و دبیران آن همین خطمشی را دنبال میکنند. از اینرو از همان زمان این نقد به لوموند وارد بود که مرز بین خبر و تحلیل را رعایت نمیکند و واقعیتها را در چارچوب سلیقه گردانندگان آن بازتاب میدهد (کدام نشریه یا رسانه این کار را نمیکند؟). لوموند در این هفت هشت دهه، فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرده است که چندان ارتباطی به بحث ما ندارد. آنچه گفتنی است این است که لوموند تقریباً همیشه به محمدرضاشاه معترض بود و هر از چندی یادداشتها و گزارشهایی از ایران، در نقد و نکوهش نظام پهلوی و روشهای قرون وسطایی آن در حکومت بر ایران منتشر میکرد. حتی مقاطعی که برخی نشریات دیگر، لحن خودشان را ملایمتر میکردند لوموند یکتنه به انتشار نوشتههای انتقادی و افشای معایب و زشتیهای رژیم محمدرضاشاه ادامه میداد. زمانی اوریانا فالاچی در مصاحبه با محمدرضاشاه به او گفته بود «بسیاری از مردم شما را دیکتاتور میدانند» و محمدرضاشاه هم پاسخ داده بود: «این چیزی است که لوموند مینویسد. اما چه اهمیتی دارد؟ من برای ملتم کار میکنم نه برای لوموند.» پاسخی که به خوبی، خشم و آزردگی پاسخدهنده از روزنامه لوموند را نشان میدهد.