گودزیلا ـ نگاهی به تاریخچه این هیولای سینمایی
گودزیلا ـ نگاهی به تاریخچه این هیولای سینمایی
گودزیلا اکنون یکی از شناختهشدهترین نمادها در فرهنگ عامه ژاپنیها است و حتی یکی از چند عامل موثری است که سینمای ژاپن را به مخاطبان عام و عادی سینما در گوشه و کنار جهان شناساند. با اینکه گودزیلا در هر حضور خود، ویرانی و وحشت و مرگ به همراه میآورد، اغلب تماشاگران این هیولا را دوست دارند یا حداقل آن را جالب و جذاب میدانند.
نویسنده: مرتضی میرحسینی
گودزیلا یا چنان که گاهی خود ژاپنیها میگویند گوجیرا، هیولایی تخیلی است که نخستین بار سال ۱۹۵۴ در فیلمی به همین نام معرفی شد. گودزیلا بیشتر از هر موجود دیگری به دایناسورها شباهت دارد و گاهی شاه هیولاها هم خوانده میشود. تا امروز بیشتر از ۳۰ فیلم سینمایی و تعداد زیادی انیمیشن دربارهاش ساخته شده است که چندتایی از آنها را نه خود ژاپنیها، که شرکتهای هالیوودی تولیده کردهاند. البته این هیولا فقط در سینما نماند و مانند بسیاری چیزهای جذاب دیگر به صنعت بازیهای رایانهای و کتابهای مصور و مجموعههای تلویزیونی هم راه یافت و حتی چند رمان نیز دربارهاش نوشتند. گودزیلا هیولایی مهاجم و ویرانگر متعلق به دوران پیش از تاریخ است که بعد از انفجار هستهای از اعماق اقیانوس سربرمیآورد. نخستین فیلم گودزیلا زمانی ساخته و عرضه شد که خاطره بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی هنوز زنده و تازه بود و مسأله انفجار هستهای و مرگ و تباهی همراه آن، بر ذهن و وجدان ژاپنیها سنگینی میکرد. روی پوست بدن گودزیلا آثار و نشانههای سوختگی ناشی از انفجار اتمی دیده میشود و میگویند آکِرا واتانابه (خالق این موجود) این زخمها را به یاد بازماندگان مجروح انفجار هیروشیما روی بدن هیولا طراحی کرد.
گودزیلا هیولایی است که از آب به خشکی میآید و موجودی دوزیست است. مثل بسیاری از شخصیتها و شمایلی که در یک بازه زمانی نسبتاً طولانی بارها در داستانهای مختلف بازآفرینی میشوند، ویژگیهای آن ثابت نمانده و در هر بازآفرینی تغییراتی کرده است. مثلاً در آغاز فاقد جنسیت مشخص بود، اما بعد به موجودی نر تبدیل شد. تقریباً همه کسانی که در این چند دهه در طراحی یا بازنمایی گودزیلا نقشی داشتهاند میگویند نمیتوان با معیارهای انسانی و اخلاقی خودمان درباره این هیولا داوری و با برچسب خیرخواهی یا شرارت، انگیزه اعمال او را مشخص کرد. اما مرور تاریخچه فیلمهای گودزیلا به ما نشان میدهد که این هیولا در ابتدا فقط باعث خرابی و تباهی بود، اما بعد به تدریج، در داستانهای بعدی نیتها و ماهیت او تغییراتی کرد و وجوده مثبتی هم به خود گرفت. حتی در چند فیلم عملاً به دفاع از حیات انسانها روی کره زمین آمد و به متحد بشر در مواجهه با تهدیدات فرازمینی تبدیل شد. البته ناگفته نماند که گودزیلا تنها هیولای این دسته فیلمها نیست و در بیشتر فیلمها، هیولاهای دیگری هم در کنار یا در هماوردی با او حضور دارند؛ برخی از آنان دوست و متحدش و برخی دیگر رقیب و دشمنش محسوب میشوند. شماری از این هیولاها مثل گیدورا و ماترا بسیار مشهورند.
گودزیلا اکنون یکی از شناختهشدهترین نمادها در فرهنگ عامه ژاپنیها است و حتی یکی از چند عامل موثری است که سینمای ژاپن را به مخاطبان عام و عادی سینما در گوشه و کنار جهان شناساند. با اینکه گودزیلا در هر حضور خود، ویرانی و وحشت و مرگ به همراه میآورد، اغلب تماشاگران این هیولا را دوست دارند یا حداقل آن را جالب و جذاب میدانند. از نظر آنان گودزیلا موجود بدذاتی نیست و در خرابیها و خسارتهایی که به بار میآورد تقصیری ندارد. مجرم اصلی کسانیاند که دانش را به مسیرهای خطرناک و نادرستی سوق داده و نظم و سامان طبیعی جهان را بههم زدهاند. از این حیث، گودزیلا نماد و نماینده قدرت مخرب طبیعت، برای تنبیه انسان بیملاحظه و جاهطلب است که با سلاح اتمی و آزمایشهای هستهای و جستجوی منافع نامشروع از دانش، امنیت اصلِ حیات را به خطر انداخته است.
اگر داستان نخستین فیلم گودزیلا را، که بارها در شماری از فیلمهای بعدی ـ با تغییراتی کوچک یا بزرگ ـ تکرار شد مرور کنیم، میتوانیم به وضوح مضمون هراس از دانش به انحراف کشیدهشده را ببینیم. مسیر حوادث از اینجا شروع میشود که امریکاییها با آزمایش بمب هستهای در گوشهای از اقیانوس آرام، خزنده غولپیکر پیش از تاریخی را از خواب طولانی و شاید چند میلیون سالهاش بیدار میکنند. این هیولای خشمگین به کشتیهای ماهیگیری حمله میکند و وحشت زیادی در آبها و سواحل آن منطقه میآفریند. جز برخی مردم محلی ساحلنشین که از بازگشت موجودی کهن صحبت میکنند، کسی واقعاً نمیداند چه اتفاقی افتاده است. حتی چند نفری سادهانگارانه باور دارند و تأکید میکنند که خسارتهای بهوجود آمده، ناشی از طوفانی شدید است. اما بعد که واقعیت آشکار و معلوم و درستی حرفهای مردم محلی اثبات میشود، این هیولا را گودزیلا مینامند؛ همان نامی که ژاپنیها در فرهنگ عامه خودشان برای این موجود بسیار کهن میشناختند. گروهی از دانشمندان اصرار دارند که باید این هیولا را درست بشناسیم و بفهمیم که چرا و چگونه بیدار شده است، اما دیگران به ویژه نیروهای نظامی، برای دفاع از مردم به چیزی جز کشتن سریع هیولا فکر نمیکنند؛ که البته در عمل معلوم میشود که کار آسانی نیست، زیرا هیچ سلاحی بر او اثر ندارد و حتی گاهی به خود مهاجمان آسیب بیشتری وارد میکند. داستان این فیلم، چنان که قبلتر اشاره شد، نشاندهنده ترس از آزمایشهای هستهای و نکوهش برنامههای جاهطلبانه شماری از کشورها، از جمله و بهویژه امریکا بود. شخصیت اصلی فیلم، دکر یامانه در پایان ماجرا میگوید که شکست دادن گودزیلا به خطری که ژاپن و همه جهان را تهدید میکند پایان نمیدهد و تا زمانی که بشر چنین بیرویه و افراطی به آزمایش و استفاده از تسلیحات هستهای ادامه میدهد، همیشه احتمال بازگشت گودزیلاهای دیگر وجود خواهد داشت.
مضمون وحشت از خطاهای انسان و نگرانی از پیامدهای ناشناخته آزمایشهای اتمی در بسیاری از فیلمهای گودزیلا تکرار میشود. اما در چند فیلم، با مسائل دیگری مثل مواجهه با تهدیدات خارجی کره زمین و نقشآفرینی گودزیلا در مقابله با این تهدیدات، مبارزه وی با هیولاهای رقیب زمینی یا موجودات دشمن فرازمینی، یا کوشش گودزیلا و هیولاهای متحد او برای بازگرداندن تعادل به حیات طبیعی سروکار داریم. حتی در فیلم شینگودزیلا که یکی از فیلمهای اخیر این دسته محسوب میشود، خود گودزیلا فقط بستر و بهانهای است برای طرح مضمون اصلی، یعنی خودباوری و کوشش بیآلایش و اعتماد به آدمهای لایق ولو ناهنجار کشور، برای عبور از بحرانها و تنگناهای ملی. در این فیلم، شینگودزیلا نه شخصیت محوری داستان، که دستاویزی برای پرداختن به مسائل دیگر است. شاید امروزه دیگر فیلمهای قدیمی گودزیلا، مخصوصاً آنهایی که دو سه دهه یا بیشتر از زمان ساختشان میگذرد چندان جذابیتی برای تماشاگر و مخاطب نسل جدید سینما نداشته باشند و حتی بیشترشان کمی هم مضحک و مسخره به نظر برسند، اما تقریباً همه فیلمهای گودزیلا در زمان خودشان فیلمهای پرمخاطب ـ و در چارچوب صنعت سرگرمی فیلمهای مهمی ـ بودند و درباره هرکدامشان، مدتها بحث و گفتوگو شکل میگرفت.