زمزمه میکنیم، در گوش تو، آنچه را که نمیتوانیم بر زبان آوریم
زمزمه میکنیم، آنچه را که نمیتوانیم بر زبان آوریم
لهستان در دوره سیطره شوروی کشوری دارای دموکراسی نبود و از فقدان آزادی بیان و ابراز عقیده رنج میبرد. مارک کورلانسکی در کتاب ۱۹۶۸مینویسد که زندگی در این کشور شبیه نمایشنامه پیتر وایز آلمانی (Peter Ulrich Weiss) بود که سال ۱۹۶۴ عرضه شد و عنوان بسیار عجیبی داشت: تعقیب و قتل ژان پل مارات با حضور ساکنان تیمارستان چارنتون تحت مدیریت مارکی دو ساد. این نمایشنامه نه به خاطر عنوان طولانی و خاصی که داشت و بعدها به اختصار به مارات/ ساد مشهور شد، که برای بحثهای عمیقی که درباره آزادی و جوانان پیش میکشید به یکی از آثار جالب و بحثبرانگیز تئاتری در نیمههای دهه ۱۹۶۰ تبدیل شد. در صحنه پایانی نمایش، ساکنان بیمارستان، دستهجمعی آوازی را میخوانند موسوم به پانزده سال افتخار:
و اگر خیلیها اندوخته کمی دارند
و عده کمی، اندوخته زیادی
میتوانی ببینی چقدر نزدیک بوده
هدفی که بدان رسیدهایم
میتوانیم آنچه میخواهیم بر زبان آوریم
بدون چشمداشت یا هراس
و آنچه را که نمیتوانیم بر زبان آوریم
در گوش تو زمزمه میکنیم.
این زمزمه کردن در زندگی واقعی اجتماع چه معنایی داشت؟ «برای انتقاد از حکومت یا نظام سیاسی لهستان باید در جهت معکوس سخن گفته میشد. هفتهنامه پولیتیکا که تصور میشد نشریهای لیبرال و دارای دیدگاههای آزاد است … غالباً در جهت معکوس گزارش میداد. اگر دانشجویی اعتراض میکرد، پولیتیکا درباره آن گزارشی چاپ نمیکرد اما ممکن بود اعلام کند که این دانشجو نامه اعتراضی خود را پس گرفته است و حتی بخشی از دروغهایی که وی آن را تکذیب کرده بود منتشر کند. با این روش، خواننده لهستانی میتوانست از نامه اعتراضی و حتی بخشی از محتوای آن خبردار شود». در واقع این روزنامه، این چنین در گوشها زمزمه میکرد.
پینوشت: چنان که در متن هم اشاره شد، این مطلب را از کتاب ۱۹۸۶: سالی که جهان را تکان داد، نوشته مارک کورلانسکی نقل کردیم؛ ترجمه هوشنگ جیرانی، انتشارات امید صبا.
۱۹۶۸: The Year that Rocked the World
– *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *- *-