لینکلن (۲۰۱۲) فیلمی که باید دید؛ بازآفرینی کم‌نقص تاریخ

لینکلن (۲۰۱۲)، فیلمی که باید دید؛ بازآفرینی کم‌نقص تاریخ

اختصاصی تاریخ بلاگ

لینکلن، ماه‌های آخر عمر با مسائل زیادی مواجه بود. از یک طرف جنگ داخلی همچنان ادامه داشت و جنوبی‌ها با لجاجتی پرهزینه از پذیرش شکست طفره می‌رفتند. از طرف دیگر تصویب سیزدهمین متمم قانون اساسی که برده‌داری را در سراسر ایالات متحد امریکا ممنوع و جرم اعلام می‌کرد، با سرسختی مخالفان و تردید‌های موافقان آن به مانع برخورده بود. زندگی شخصی لینکلن هم در آن روزهای پرتلاطم، بی‌مشکل و آرام نبود و تنش‌هایی میان وی و همسر و پسربزرگش وجود داشت. برای وی و حامیانش، مسأله فقط به تصویب قانون ممنوعیت برده‌داری و ختم هرچه زودتر جنگ محدود نمی‌شد. آن‌ها می‌کوشیدند هم دموکراسی را حفظ کنند، به روش‌های دموکراتیک پایبند بمانند و کارآمدی این روش‌ها را نیز نشان دهند. همچنین جنوبی‌ها را متقاعد به تسلیم کنند و ایالات متحد امریکا را یکپارچه نگه دارند. سرانجام موفق هم شدند؛ قانون از مسیرهای دموکراتیک به تصویب رسید و آنچه را که مخالفان برده‌داری سال‌ها برای تحقق آن می‌کوشیدند به قوانین اساسی امریکا افزوده شد. جنگ، البته با تلفاتی بیشتر از حد انتظار لینکلن به پایان رسید و صلح سرانجام برقرار شد. امریکا همه ایالت‌های خود را حفظ کرد و به رهبری لینکلن از فروپاشی و تجزیه نجات یافت. به قول رابرت پالمر: «جنگ به این فکر پایان داد که جرگه اتحاد میان ایالات متحده جنبه کنفدراسیونی را ندارد که اعضای آن بتوانند به طیب خاطر از آن بیرون بروند. در عوض پیروان این عقیده فاتح آمدند که ایالات متحده کشور ملی واحدی است، نه مرکب از چندین ایالت که به دور هم گرد آمده‌اند، بلکه ملتی واحد که افراد آن ملت به نحوی لایتغیر به یکدیگر پیوسته‌اند».

لینکلن (۲۰۱۲) را استیون اسپیلبرگ ساخت و نقش اصلی را به دانیل دی‌لوئیس سپرد. هر دو، هم کارگردان و هم بازیگر اصلی، برای کار باکیفیتی که از خودشان ارائه کردند تحسین شدند. دی‌لوئیس در نشان دادن ریزه‌کاری‌های شخصیت لینکلن و آن شکیبایی و وقار و شوخ‌طبی که وی را از دیگران متمایز می‌کرد بی‌نظیر بود و به قول آلن گئولزو بسیار شبیه همان آبراهام لینکلنی بود که در ذهن داشتیم. یکی از منتقدان (گلن کنی) هم گفت این بهترین فیلمی است که اسپیلبرگ تاکنون ساخته است. اما مورخان و نویسندگان امریکایی که درباره آن دوره تاریخی مطالعه و پژوهش می‌کنند، ضمن اشاره به ارزش‌های فیلم، انتقاداتی را هم نسبت به آن مطرح کردند؛ مثل نادیده گرفتن یا کم‌اهمیت نشان دادن نقش برخی جریان‌های اجتماعی مخالف برده‌داری، زیرا به اعتقاد آن‌ها ابتدا بخشی از جامعه امریکا خواهان لغو برده‌داری شد، بعد سیاستمداران به این خواست عمومی پاسخ دادند؛ نه اینکه سیاستمداران و تصمیم‌گیران تصمیم گرفتند این کار را انجام بدهند و بعد جامعه را با این تصمیم همراه کردند. اما در کل، عموم مورخان و پژوهشگران از کلیت فیلم لینکلن (۲۰۱۲) و داستانی که در آن روایت می‌شد دفاع کردند و به بازآفرینی اسپیلبرگ از آن مقطع از تاریخ و شخصیت لینکلن و برخی چهره‌های هم‌نسل او نمره قبولی دادند. تحلیل مختصر و مفید جاشوا زیتز در نشریه آتلانتیک، تحلیلی دقیق و گویاست. وی ضمن فهرست کردن چند اشتباه تاریخی و روایی در لینکلن (۲۰۱۲) می‌نویسد: «فیلم بی‌نقصی نیست، اما فیلم مهمی است».