آقاجری در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد از تاریخ معاصر گفت

آقاجری در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد از تاریخ معاصر گفت

تاریخ بلاگ

“قطعاً باید تاوان سلطنت رضاشاهی را می‌دادیم و دادیم.” ـ هاشم آقاجری

روزنامه اعتماد در سالنامه‌ای که پایان سال ۱۳۹۸ تدوین و منتشر کرد، گفت‌وگویی هم داشت با دکتر هاشم آقاجری (مدرس تاریخ دانشگاه تربیت مدرس) که این عنوان روی آن دیده می‌شد: حکایت صد سال وکالت و ولایت. لابه‌لای مباحث متفاوتی که در این گفت‌وگو به میان آمد ـ و هرکدام از این مباحث حاوی نکات جالبی هم بود ـ از رضاشاه و استبداد سلطنتی حاکم بر کشور در دو دهه نخست قرن چهاردهم نیز صحبت شد. آقاجری در پاسخ به این پرسش که «چرا معتقدید استبداد رضاشاهی از استبدادی که ایران در طول تاریخ تجربه کرده بود، شدیدتر بود؟» گفت: «به گمان من استبداد رضاشاهای یک استبداد مدرن است و اصلاً قابل مقایسه با استبداد شاه عباس و ناصرالدین شاه نیست. استبداد سنتی برخلاف تصور برخی استبداد گسترده در سطح و عمیق در عمق نبود. نه امکانات چنین گستردگی و عمقی را داشت و نه ساختار جامعه چنین اجازه‌ای می‌داد. ساختار جامعه سنتی ایران، ساختاری ایلی با پدیده‌های محلی همچون پدیده ایل بود. شاه مرکزنشین نمی‌توانست در ایلات نفوذ کند. ایلات و قبایل نفوذ داشتند. خان‌ها، زمین‌دارها، مراکز دورافتاده و صعب‌العبور امکان نفوذ استبداد را در گستره جامعه نمی‌داد. جامعه ایران، یک جامعه شبکه‌ای بود که در آن هویت‌های مستقل، فرقه‌ها و مذاهب در مقابل نفوذ استبداد قدرت داشتند. خود روحانیون و فقها نهاد قدرتمندی بود که شاه حریف آن‌ها نمی‌شد و باید ملاحظه آن‌ها را می‌کرد. در برخی دوره‌ها آنقدر قدرتمند بودند که شاه نیازمند حمایت و مشروعیت‌بخشی آن‌ها بود مثل زمان جنگ‌های ایران و روس که فتحعلی‌شاه برای شرکت مردم در جنگ به فتوای علما در مودر جهاد نیازمند شد. در گذشته باتوجه به امکانات و وضعیت راه‌ها دسترسی به بسیاری از مناطق صعب‌العبور و کوهستانی میسر نبود. اسماعیلیه بیش از صد سال، صدوپنجاه سال در قلعه‌ها حکومت می‌کردند چون تصرف قلعه‌ها توسط حکومت با امکانات آن روز ممکن نبود و هر دو جبهه امکانات نظامی یکسانی داشتند. اما استبداد رضاشاهی از هر جهت یک استبداد گسترده و عمیق بود. در دوره رضاشاه سپهدار امیراحمدی قبایل لر و بویراحمد را از آسمان و با سلاح‌های مدرن قتل‌عام کرد و به جلاد لرستان معروف شد. راه‌ها، اسلحه و تکنولوژی مدرن، بروکراسی مدرن، تحول در ساختار اداری، مالیاتی، آموزشی و … زمینه‌ساز یک استبداد مطلقه مدرن بود». آقاجری در ادامه حرف‌هایش اضافه کرد: «استبداد مطلقه مردن در ایران جنبه‌های سخت‌افزاری مشروطیت را محقق ولی جنبه‌های نرم‌افزاری آن را کاملاً دفن کرد. حال آنکه جنبه‌های نرم‌افزاری اهمیت بیشتری داشت؛ فرد آزاد و مستقل، ملت حاکم و حاکمیت ملی، حکومت قانون، تفکیک قوای واقعی، آشتی مدرنیته و مدرنیزاسیون با فرهنگ، دین و سنت‌ها به گونه‌ای که دوگانگی ایجاد نشود. کای که علمای مشروطه، خراسانی و نایینی کردند و کار بزرگی بود. ولی در دوره رضاشاهی میان قدیم و جدید، سنت و مدرن تضاد ایجاد شد و این تضاد به شکل‌گیری یک نیروی سنت‌گرا و بنیادگرا در ایران کمک کرد. به گمان من، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد استبداد رضاشاهی روند توسعه ایران را هم دچار اختلال و حتی تاخیر کرد. در آغاز مشروطه علما با ساختن مدارس جدید زمینه را برای تعلیم و تربیت فرزندان به ویژه دختران خانواده‌های مذهبی فراهم کردند. اما این پدیده با سیاستی که رضاشاه و به‌خصوص منورالفکرانی که پیرامون او بودند، در پیش گرفتند به مسیر دیگری رفت. جامعه سنتی در لاک دفاعی فرو رفته و عقب‌نشینی کرد. دختران از ترس بی‌حجابی و با خواست خانواده‌ها و پدران‌شان خانه‌نشین شدند. تنها قشر بسیار کوچکی از نخبگان در دستگاه اداری، نظامیان و دربار همراه آن سیاست‌ها شدند. جامعه عقب‌نشینی کرد و نیمی از جامعه ایران وارد این پروسه نشد. این سیاست‌ها به لحاظ تاریخی نیز یک انرژی ضدمدرن ایجاد و ذخیره کرد که در دهه‌های بعد خود را نمایان کرد. اصولگرایی و تصلب که ما در دهه‌های گذشته تا امروز در ایران شاهد آن هستیم قطعا واکنشی به سیاست‌های رضاشاهی است».