لوتر و پاپ؛ شکاف بزرگی که در جهان مسیحیان شکل گرفت

لوتر و پاپ؛ شکاف بزرگی که در جهان مسیحیان شکل گرفت

تاریخ بلاگ

 

سوم ژانویه سال ۱۵۲۱ میلادی بود که پاپ، مارتین لوتر را مرتد و منحرف خواند و از عضویت در کلیسای کاتولیک اخراج کرد. تصمیمی که ریشه‌های آن به مدت‌ها قبل از این تاریخ برمی‌گشت. مارتین لوتر دهم نوامبر ۱۴۸۳ در آیسلبن، شهری در شرق آلمان متولد شد. وی بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود. پدر و مادرش هر دو سخت‌گیر بودند و به قول ویل دورانت «برای تربیت فرزندان خویش وسیله‌ای جز تنبیه بدنی نمی‌شناختند.» خود لوتر بعدها می‌گفت که «زندگی سخت و جانفرسایی که با آنها داشتم مرا بر آن داشت که به صومعه‌ای پناه ببرم و به جرگه راهبان بپیوندم.» خدایی که این پدر و مادر برای فرزندانشان تصویر می‌کردند بسیار شبیه به خودشان بود: سخت‌گیر و بی‌گذشت، عاری از هر نوع شادی و نشاط، و مصمم به اینکه به کوچک‌ترین بهانه‌ای انسان را از بهشت محروم کند و به دوزخ بفرستد. گویا شرایط صومعه‌ای هم که مارتین به آن پناه برده بود بهتر از خانه نبود و تنبیهات سخت برای اشتباهات کوچک، بخشی از زندگی روزمره کسانی بود که آنجا تحصیل می‌کردند. سراسر نوجوانی لوتر چنین گذشت و تازه از ابتدای جوانی بود که کمی آرامش و امنیت را تجربه کرد. اگر آنچه را که زندگینامه‌نویسان وی نوشته‌اند باور کنیم، او تقریباً از بیست سالگی درباره عقاید دینی و آموزه‌های رایج کلیسا تردید کرد. مدتی به ریاضت و روزه‌داری و عبادت‌های طولانی روی آورد تا ذهن خود را از این «تردیدهای خطرناک» پاک کند، و گویا چند سالی هم در سرکوب این شک و تردیدها کامیاب بود. تحصیلات خود را ادامه داد و در گذر از سی‌سالگی به مقام اسقف ارشد ایالت خود منصوب شد. اما به آرامشی که جستجو می‌کرد نرسید. هرچه بیشتر تفکر و مطالعه می‌کرد، بیشتر از تعالیم رسمی فاصله می‌گرفت. بدبینی او نسبت به پاپ هم رفته‌رفته افزایش یافت و سرانجام به نفرتی عمیق تبدیل شد. تابستان ۱۵۱۷ در یک سخنرانی به صراحت گفت که تنها شرط رستگاری روح انسان، ایمان فردی است و سعادت اخروی هیچ ربطی به آموزه‌های کلیسا و پیروی از سخنان کشیش‌ها ندارد. سه ماه بعد، آشکارا راه خود را از راه پاپ جدا کرد و لوحی که در آن نظراتش را یک به یک بیان کرده بود بر در کلیسای ویتنبرگ آویخت. وی تنها کسی نبود که چنین می‌اندیشید، اما نخستین کسی بود که شهامت بیان این حرف‌ها، آن‌هم با صدای بلند را داشت. «هزاران نفر در انتظار چنین اعتراضی بودند؛ و بدین ترتیب، احساسات فروخورده ضدکلیسایی چندین نسل از یافتن صدای خود به وجد آمد.» پاپ ابتدا متعجب و بعد خشمگین شد. کوشید تا لوتر را به رُم بکشاند و آنجا رودررو با وی صحبت کند. اما لوتر به رُم نرفت. پاپ در گام بعدی سعی کرد تا به این ماجرا با واسطه خاتمه دهد، که این هم نتیجه‌ای برایش نداشت. سرانجام بعد از اثبات این واقعیت که مارتین لوتر، رام و مطیع نمی‌شود در روزی مثل امروز وی را طرد و تکفیر کرد. لوتر هم دست به ضدحمله زد و «اعلام داشت: رستگاری تنها برای کسانی میسر است که از حکومت پاپ سرپیچی کنند.» این نه پایان ماجرای پاپ و لوتر، که تازه شروع مبارزه‌ای مهم بود.