سارتر ، تعهد، مسئولیت و رابطه انسان با انسان؛ «ادبیات لزوماً متعهد است»

سارتر ، تعهد، مسئولیت و رابطه انسان با انسان؛ «ادبیات لزوماً متعهد است»

اختصاصی تاریخ بلاگ

اوت ۱۹۶۳ ژان پل سارتر در جمع بزرگی از نویسندگان مهم و شاخص آن سال‌ها، سخنرانی بسیار جالبی داشت. این مجمع که سارتر در آن سخنرانی کرد با تلاش‌های انجمن اروپایی نویسندگان و با همکاری اتحادیه نویسندگان شوروی، در سن‌پترزبورگ (که آن زمان لنین‌گراد خوانده می‌شد) برپا شد. سارتر در آن سخنرانی به چندین و چند نکته اشاره کرد و بعد به قول خودش به «مسأله اصلی» رسید: مسأله رابطه انسان با انسان، یعنی مسئولیت.

«در این مورد چند مطلب مهم در جلسه‌های آخر گفته شد. در آغاز همه موافق بودند که نویسنده مسئولیتی دارد. مثال خلبان را زدند و آن را در همه معانی ممکن به کار بردند. خلبان در آسمان چند معلق زد و ناپدید شد. خدا را شکر، زیرا معنایی از آن برنمی‌آمد. اما در ضمن، شعارهایی هم داده شد از این قبیل: من به مسئولیت نویسنده در برابر اثرش ایمان دارم. بسیار خوب! اما این معنای روشنی ندارد. چون اثر به هر حال برای ارتباط است پس مسئولیت در برابر خواننده است. یا از این قبیل: من به مسئولیت انسان، به مسئولیت نویسنده در برابر خوب‌ترین صفات انسانی ایمان دارم. اولاً نمی‌دانم خوب‌ترین صفات انسانی چیست، زیرا هر یک از شما آن را به گونه دیگری شرح می‌دهد. ثانیاً اگر سروکار من با انسان‌های استثمارشده، خردشده، ذلیل و زبون باشد و این انسان‌ها در شرایطی نباشند که بتوانند بهترین صفات انسانی را از خود بروز دهند، زیرا که در آن‌ها زجر و نفرت هست، در این صورت نمی‌دانم چرا باید دیدگاه دیگری جز دیدگاه آن‌ها را انتخاب کنم، یعنی دیدگاه استثمارشونده در برابر استثمارکننده. در نتیجه به نظر من بهتر است که این مفاهیم مبهم از قبیل خوب‌ترین و متعالی و والا را به دور افکنیم. مسلماً رابطه با انسان در کار است، اما این هم مبهم است، زیرا کلمه انسان معنایی انتزاعی دارد. انسان‌ها همیشه در موقیعت و در جامعه‌اند. بنابراین این‌جا مسأله حقیقی عبارت از این است که انسان در جامعه‌ای که او را پرورده است و در رابطه با نسل‌های دیگری که همین جامعه پروده است مسئولیت دارد».

سارتر بحث خود را چنین ادامه داد: «ما همه باطناً از این مسئولیت آگاهیم. منتها در غرب یک نوع مسئولیت انفرادی و پراکنده هست و حال آنکه در شرق، آنجا که سوسیالیسم یعنی برعهده گرفتن مسئولیت همه انسان‌ها به وسیله انسان، عقیده دارند که مسئولیت نویسنده هم باید به مقیاس کل اجتماع در نظر گرفته شود. پس بحث درباره اینکه مسئولیت هست یا نیست بیهوده است. باید گفت که مسئولیت هست، اما در این دو جامعه مختلف صورت‌های مختلفی دارد. در نظام اجتماعی غرب، سرمایه‌گذاری‌ها به دست چند تن معدود صورت می‌گیرد. برای نویسنده غرب، حتی اگر مترقی باشد، مسئولیت در همین راه پیش می‌رود. ولی این‌جا کار به گونه دیگری است. هر دو نظام محاسن و معایبی دارند…».

سارتر در این بخش از سخنان خود به بحث رمان پرداخت و مثال‌هایی زد. سپس اضافه کرد: «جامعه ما را به وجود می‌آورد، بنابراین باید بتوانیم از طریق این زمینه مشترک که در هر لحظه به ما امکان می‌دهد با یکدیگر سخن بگوییم خود را بازشناسیم و درک کنیم. در این صورت، مهم این نیست که ادبیات را متعهد بدانیم یا ندانیم: ادبیات لزوماً متعهد است، زیرا تمامیت انسان امروز مثلاً این است که اگر کوشش‌های خود را برای پیشگیری از جنگ، متحد نکند خطر این هست که همه در یک جنگ اتمی نابود شوند… این بدان معنی نیست که نویسنده حتماً باید از جنگ اتمی سخن بگوید، بلکه بدین معنی است که نویسنده‌ای که نمی‌خواهد مثل موش جان بدهد اگر به نوشتن شعرهایی درباره پرندگان اکتفا کند نمی‌تواند کاملاً صادق باشد. باید چیزی از زمانه، به نحوی از انحا، در اثر او منعکس شود».

پی‌نوشت: سخنان ژان پل سارتر همراه با صحبت‌های عده دیگری از حاضران در آن نشست، در کتاب وظیفه ادبیات (ترجمه ابوالحسن نجفی، نشر نیلوفر) موجود است.