برده‌داری و مدافعانِ عقب‌مانده آن در ایالت‌های جنوبی امریکا

برده‌داری و مدافعانِ عقب‌مانده آن در ایالت‌های جنوبی امریکا

اختصاصی تاریخ بلاگ

در جنگ داخلی امریکا (۱۸۶۵ ـ ۱۸۶۱) برده‌داران ایالت‌های جنوبی، با سرسختی و تا آن جا که برای‌شان ممکن بود در حفظ وضع موجود تلاش و تقلا کردند. آن‌ها حاضر به چشم‌پوشی از برده‌های خودشان، که در آن زمان بخشی از اموال‌شان محسوب می‌شد نبودند و به دلایل مشخص اقتصادی، رها کردن بردگان را نامعقول و پرهزینه می‌دیدند. به عبارت دیگر آن‌ها نمی‌خواستند از چیزی که بر آن حق مالکیت داشتند صرف‌نظر کنند. اما بسیاری از سفیدپوستان جنوب ایالات متحد امریکا که مخالف لغو برده‌داری بودند نه منافع اقتصادی در حفظ وضع موجود داشتند و نه از تمکن مالی برای خرید و نگهداری از بردگان برخوردار بودند. «باید توجه داشت که برخلاف ایده‌ای پذیرفته، تنها بخش کوچکی از جنوبی‌ها مالک برده بودند. توجه داشته باشیم که از ۸ میلیون سفیدپوست ساکن در ایالت‌های برده‌دار به زحمت ۳۸۵ هزار تن از آن‌ها برده‌ای در تملک داشتند». یعنی دیگران، نه برده داشتند و نه منفعتی در برده‌داری. پس چرا این دسته، که اتفاقاً جمعیتی به این بزرگی را هم شکل می‌دادند با کنفدراسیون ایالت‌های جنوب همراه شدند و تا به آخر برای حفظ و تداوم نظام برده‌داری جنگیدند؟

فرید اَمور در کتاب جنگ داخلی امریکا (ترجمه عبدالوهاب احمدی، نشر آگه) به این پرسش پاسخ می‌دهد. وی می‌نویسد: باید این نکته مهم را از دیده دور نداشت که بردگی سراسر جامعه جنوب را آلوده بود، به گونه‌ای که حتی «سفیدپوستان تهیدست» جنوب با تناقضی شگفت‌انگیز، سرسخت‌ترین و پرشورترین مدافعان «نهاد ویژه» شمرده می‌شدند. اینان کسانی بودند ارج‌نایافته، اغلب بینوا و عقب‌مانده که زندگی سخت و دشوار آنان را به چسبیدن به حقوق و امتیازهای ناشی از رنگ پوست‌شان می‌راند. ناتوان از پنداشت جامعه‌ای چندنژادی، اینان بسیار نگران دگرگونی‌هایی بودند که آزادی ۴ میلیون سیاه‌پوست می‌توانست در پی آورد. نمونه کشتارهای سنت دومینیک نیز چنین اندیشه‌ای را تقویت می‌کرد. شورش بردگان، مانند شورش‌های دنمارک ویزی در سال ۱۸۲۲ و نات ترنر در سال ۱۸۳۱ بی‌رحمانه سرکوب شد. در ایالت‌هایی مانند کارولینای جنوبی و می‌سی‌سی‌پی که سفیدپوستان در اقلیت بودند، هیچ‌کسی به این نمی‌اندیشید که از برچیدگی بردگی سخن به میان آورد. بدین‌سان، «ترس از سیاه‌پوست» که به استواری در ذهن‌ها جای گرفته بود تبدیل به شیوه نوینی از توجیه بردگی شد.