برتولد اشپولر و نظرات او درباره ماهیت دشمنی ایرانیان با دولت بنیامیه
برتولد اشپولر و نظرات او درباره ماهیت دشمنی ایرانیان با دولت بنیامیه
برتولد اشپولر معقتد بود آزردگی عمیق و طولانیمدت ایرانیان از سیاستهای تبعیضآمیز دولت بنیامیه، رفتهرفته به «دشمنی» تبدیل شد و آنان را با جنبشهای مخالف همراه کرد. امویان هم چشم بر واقعیتها بستند و پیامدهای احتمالی این خشم و خصومت را جدی نگرفتند.
بعد از چند دهه مبارزه پراکنده اما تقریباً همیشگی شیعیان و نیز خوارج با حکومت بنیامیه و نقشآفرینی موثر ایرانیان نومسلمان در این درگیریها، نوعی خودآگاهی و غرور در قوم مغلوب ایجاد شد. آنان که عمدتاً با لقب نسبتاً تحقیرآمیز موالی (= بردگان آزادشده) خوانده میشدند و چنان که عبدالحسین زرینکوب و حسین مفتخری و برخی دیگر از اساتید گفتهاند شهروندان درجه دو جامعه اسلامی به شمار میرفتند خواهان تغییر وضع موجود بودند. آنان برای دستیابی به همان احترامی میکوشیدند که اعراب از آن برخوردار بودند. عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی این مطالبه را شنید و در حد وسع و توان خود برای عملی کردن آن اقداماتی انجام داد. برتولد اشپولر مینویسد: «این عمل با طرز تفکر خلیفه جدید تعجبآور نبود، زیرا وی بالاخره دریافته بود که دیگر سلطه و استیلای اشراف عرب قابل دوام نیست و باید به استثمار دولت و ملت مغلوب خاتمه داده شود و برای بقا و دوام سیادت امویان چارهای نیست جز اینکه نومسلمانان را به عنوان عضو کامل جمعیت اسلامی بپذیرند و اگر بخواهند تضادهای ملی و اجتماعی و فرهنگی سبب گسیختگی و اضمحلال اسلام نگردد، باید به طور جدی اسلام را اساس و پایه دولت قرار دهند». اما عمر این سیاست مثل دوره حکومت عُمر کوتاه بود و تنها خلیفه خوشنام دولت اموی زودتر از ریشه زدن اصلاحاتش از دنیا رفت. چون دستوراتی که به نفع نومسلمانان غیرعرب صادر کرده بود، منافی امتیازات نامشروع اشراف عرب و طبقه حاکم بود، آنان بعد از وی اهدافش را دنبال نکردند. حتی در زمان حیات و حکومت او هم چندان با اصلاحاتی که برنامهریزی شده بود موافق و همراه نبودند. قوانین عادلانهای که وضع کرده بود، مثل ممنوعیت دریافت جزیه از نومسلمانان یا برابری در پرداخت مالیات اراضی کنار گذاشته شد و دوباره همه چیز به روال قبل برگشت. امویان آنقدر در این خطا و فساد جلو رفتند که تهماندههای مقبولیت خودشان را هم تباه کردند. به قول اشپولر: «این حقیقت که طبقه حاکمه عرب بدن وسیله گور خویش را با دست خود حفر میکرد، بایستی به زودی آشکار گردد، زیرا موالی زیاندیده (در ایران و بینالنهرین و یا مصر) دیگر زیر بار ظلم و ستم نرفتند و پس از سی سال دولت امویان به کلی درهم ریخت». جذابیت دعوت عباسیان برای عامه مردم ایران، که در ابتدا حول برخی شعارهای کلی مثل بازگرداندن خلافت به خاندان پیامبر و برقراری قسط وعدالت در جامعه جریان داشت، بیشتر از هر چیز دیگری به نفرت فراگیر و عمیق از امویان برمیگشت. مطالبه عدالت و برخورداری از شأن و شخصیت و حقوق مساوی، عامل موثری بود که همه مخالفان بنیامیه را در دهههای آغازین دومین قرن اسلامی به هم پیوند میزد.
پینوشت: نقل قولها از برتولد اشپولر از جلد اول کتاب تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی بود.