زمزمه میکنیم، در گوش تو، آنچه را که نمیتوانیم بر زبان آوریم
و اگر خیلیها اندوخته کمی دارند/ و عده کمی، اندوخته زیادی/ میتوانی ببینی چقدر نزدیک بوده/ هدفی که بدان رسیدهایم
بیشتر بخوانیدو اگر خیلیها اندوخته کمی دارند/ و عده کمی، اندوخته زیادی/ میتوانی ببینی چقدر نزدیک بوده/ هدفی که بدان رسیدهایم
بیشتر بخوانیدنیمههای نوامبر سال ۱۹۵۳ کمیته نظارت بر کتابهای درسی ایالت ایندیانا اعلام کرد داستان رابین هود، داستانی کمونیستی است و باید از برنامه درسی دانشآموزان این ایالت حذف شود. یکی از اعضای این کمیته میگفت طبق بررسیهای ما داستان رابین هود داستانی منحرف است و مضامین کمونیستی آن باعث گمراهی دانشآموزان میشود.
بیشتر بخوانیدآیا میتوانیم جاهطلبیهای واقعی هیتلر را بشناسیم. یکی از وابستگان نزدیک او که تا آخر به عنوان آجودان نیروی هوایی خدمت کرد تاکید کرده است که حتی هنگامی که ما برخی از سخنان شورانگیز هیتلر خطاب به پیروانش را میخوانیم، و احساس میکنیم به حقیقت نزدیک شدهایم، باید از خود بپرسیم: آیا این هیتلر واقعی بود؟
بیشتر بخوانیددو بیت زیر که به محمدعلی طوسی منسوب میشود، اشارهای است ظریف به ماجرای شب قتل نادرشاه:
سر شب، سر جنگ و تاراج داشت/ سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری/ نه نادر به جا ماند، نه نادری
فرانک لوید رایت: خانه باید همچون ارگانیسمی زنده از نیازهای مردم و خصوصیت [یا کاراکتر] یک کشور ریشه بگیرد و بروید.
بیشتر بخوانیدسال ۱۹۳۸ هرمان هسه، نویسنده آلمانی نامهای به رومن رولان نوشت و چون از ارتباط و همدلی وی با شوروی مطلع بود درخواست کرد که رولان برای نجات برخی قربانیان احتمالی ترورهای استالین وساطت کند. چیزی که هسه نمیدانست این بود که رولان مدتی بود برای همین کار میکوشید.
بیشتر بخوانید«اولاد مستقیم ذکور و اناث فتحعلیشاه در حدود نود نفر بودهاند. مخارج بزرگ شدن این شاهزادهها و شاهزاده خانمها و مخارج عروسی و جهیز آنها البته چیزی نبود که مالیات کم آن دوره ایران که بیشتر از دو سه میلیون تومان نمیشد به آن وفا نماید و خدا میداند که چقدر از زر و سیم و جواهر گردآورده آقامحمدخان که بدون هیچ حساب زیر کلید شخص شاه بوده است به این مصارف رسیده باشد».
بیشتر بخوانیدهاوارد فاست در کتاب خدای عریان (۱۹۵۷) مینویسد: «من در ایالات متحد امریکا در مقام نویسنده سخت در تنگنا بودم. به ناچار کتابهایم را با صرف هزینه هنگفت و گاهی با پذیرش زیان مالی منتشر کردم. من از زندگی نسبتاً مرفه و قرین موفقیت به مبارزه عریان برای بقای ادبی پرتاب شدم…»
بیشتر بخوانیدعادت کردهام شب را تا سپیدهدمان بیدار بمانم/ اما، چه یأسآلود، اکنون طرد شدهام/ به این زودی موهایی سفید میان ریشم خودنمایی میکنند/ مدام گمان میکنم میشنوم/ که در جایی مادری گریه میکند/ باز این شهر پوشیده از پرچمهای خودکامه است
بیشتر بخوانیدمیرزا رضا به این باور رسیده بود که کشتن ناصرالدینشاه آخرین و تنها راه نجات کشور از نکبت و بیعدالتی است و میگفت که شاه حتی اگر در ظلمها و جنایتهای نزدیکانش بیگناه باشد، برای سکوت و بیتوجهی به این همه زشتی و تبعیض و چپاول و نشنیدن صدای جامعه بیشک گناهکار است؛ من هم با آن یک گلوله «درخت خشک و بیثمری را که زیرش همه قسم حیوانات موذی درنده جمع شده بودند از بیخ انداختم و آن جانورها را متفرق کردم».
بیشتر بخوانید