چخوف درباره تولستوی می‌نویسد؛ «تولستوی به جای همه ما کار می‌کند»

وقتی کسی مثل تولستوی در ادبیات وجود دارد، نویسنده بودن آسان و خوشایند است؛ حتی اگر آدم مجبور به این اعتراف باشد که هیچ کاری نکرده و نمی‌کند، باز اوضاع چندان بد نیست، چرا که تولستوی به جای همه ما کار می‌کند. کار او پاسخ به تمام امیدها و انتظاراتی است که در برابر ادبیات قرار داده می‌شود.

بیشتر بخوانید

هیتلر و جاه‌طلبی‌هایش؛ برشی از کتاب جنگ هیتلر (۱۹۷۷) نوشته دیوید ایروینگ

آیا می‌توانیم جاه‌طلبی‌های واقعی هیتلر را بشناسیم. یکی از وابستگان نزدیک او که تا آخر به عنوان آجودان نیروی هوایی خدمت کرد تاکید کرده است که حتی هنگامی که ما برخی از سخنان شورانگیز هیتلر خطاب به پیروانش را می‌خوانیم، و احساس می‌کنیم به حقیقت نزدیک شده‌ایم، باید از خود بپرسیم: آیا این هیتلر واقعی بود؟

بیشتر بخوانید

نادرشاه افشار ـ روزهای پایانی زندگی و سلطنت آخرین فاتح بزرگ آسیا

دو بیت زیر که به محمدعلی طوسی منسوب می‌شود، اشاره‌ای است ظریف به ماجرای شب قتل نادرشاه:
سر شب، سر جنگ و تاراج داشت/ سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری/ نه نادر به جا ماند، نه نادری

بیشتر بخوانید

شاپور دوم در فرمانروایی و جنگ؛ «بدان مذهبم که پدرانم بودند»

به نوشته بلعمی شاپور دوم «شانزده ساله شد و به اسب برنشست و سوار شد و سلاح برگرفت. آن‌گاه مهتران و رعیت و سپاه گِرد کرد و ایشان را آگاه کرد که من بدان مذهبم که پدرانم بودند، از عدل بر شما و آبادانی کردن و دشمنان از مملکت راندن.»

بیشتر بخوانید

لوتر و پاپ؛ شکاف بزرگی که در جهان مسیحیان شکل گرفت

اگر آنچه را که زندگینامه‌نویسان لوتر نوشته‌اند باور کنیم، او تقریباً از بیست سالگی درباره عقاید دینی و آموزه‌های رایج کلیسا تردید کرد. مدتی به ریاضت و روزه‌داری و عبادت‌های طولانی روی آورد تا ذهن خود را از این «تردیدهای خطرناک» پاک کند.

بیشتر بخوانید

ناصرالملک ـ سیاستمداری که به نقش‌آفرینی مردم عادی اعتقادی نداشت

عبدالله مستوفی می‌نویسد: «ناصرالملک مثل همه اشخاصی که در سن‌های کم به اروپا رفته و در آنجا نشو و نما کرده‌اند، خیلی به کارهای ایرانی‌ها معتقد نبود و تا نمک خارجی داخل آش ایرانی نمی‌شد، آن را گوارا نمی‌دانست».

بیشتر بخوانید

کومودوس و بازآفرینی این شخصیت تاریخی روی پرده سینما

در فیلم سینمایی گلادیاتور (۲۰۰۰) از امپراتوری به نام کومودوس نام برده می‌شود که با خدعه و تبانی به قدرت رسید و قهرمان داستان، یعنی ماکسیموس را به دردسر انداخت. آیا این شخصیت واقعی است؟

بیشتر بخوانید

داستایوسکی پای چوبه دار ـ تجربه عمیق مواجهه با مرگ

«بزرگ‌ترین شکنجه در همین یقین است که می‌دانید راه گریزی نیست…» سنگینی و عمق آن تجربه برای داستایوسکی در این بود: گام برداشتن به سوی مرگ، آن‌هم بدون ذره‌ای امید به نجات.

بیشتر بخوانید

لو شون ، شاعر انقلابی کشور چین ـ می‌شنوم که در جایی مادری گریه می‌کند

عادت کرده‌ام شب را تا سپیده‌دمان بیدار بمانم/ اما، چه یأس‌آلود، اکنون طرد شده‌ام/ به این زودی موهایی سفید میان ریشم خودنمایی می‌کنند/ مدام گمان می‌کنم می‌شنوم/ که در جایی مادری گریه می‌کند/ باز این شهر پوشیده از پرچم‌های خودکامه است

بیشتر بخوانید